بازگشت

استيضاح بني اميه از سوي عالم يهودي


يكي از عالمان بزرگ يهودي كه به مجلس يزيد دعوت شده بود پرسيد: اي امير! اين سر از آن چه كسي است؟ يزيد پاسخ داد: اين سر حسين بن علي است كه بر عليه ما قيام كرد و كشته شد. عالم يهودي پرسيد: از اولاد كيست؟ يزيد گفت: او پسر دختر محمد (ص) است. عالم يهودي كه چنين رفتار و فاجعه اي در باغ باور وي نمي گنجيد، برافروخته شد و گفت: واي بر تو! از من تا داوود پيامبر هفتاد نسل فاصله است اما يهوديان خاك پاي مرا برمي گيرند، و اگر از موسي نسلي باقي مي ماند گمان مي كنم او را پرستش مي كرديم! تو فرزند پيامبر خود را كشتي در حالي كه بتازگي از ميان شما رحلت كرده است، يزيد با تندي گفت: اگر رسول خدا (ص) نفرموده بود كه هر كس كافر ذمي را بيازارد مرا ايذا كرده است «من اذي ذميا اذاني» امر مي كردم تا سر از بدن تو جدا كنند.

عالم يهودي گفت: اگر رسول خدا (ص) با قاتل هم پيمان ذمي خود مخاصمه مي كند، آيا با قاتل فرزند خود ستيزه نمي جويد؟! آنگاه برخاست در حالي كه سر نوراني امام (ع) را مخاطب قرار داده بود فرياد زد: اي ابا عبدالله! در نزد جد خود گواه باش كه من مسلماني را پيشه كردم. يزيد گفت: اكنون از شرط معاهده بيرون شدي و قتل تو جايز شد!!! در حالي كه مأموران حيران بني اميه او را دستگير مي كردند گفت: من از تورات خوانده ام كه هر كس ذريه پيامبر را به قتل رساند از رحمت خدا دور است و در آتش جهنم جاي خواهد گرفت. [1] .


پاورقي

[1] با کمي تفاوت در تفصيل و واژگان الفتوح، ج 5، ص 246، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 577، موارد مشابه ديگري نيز در اين زمينه گزارش شده است، العبرات، ج 2، ص 278، جواهر العقدين، ص 413، تذکرة الخواص، ص 149، مثير الاحزان، ص 56، اسرار الشهاده، ص 509.