بازگشت

انتقاد تند ابوبرزه ي اسلمي


ابوبرزه ي اسلمي كه از ياران رسول خدا (ص) و از ميهمانان ويژه ي مجلس جشن يزيد بود برخاست و گفت: به خدا سوگند! چوب تو به جايي زده شود كه خود بارها ديدم رسول خدا بر آن لب مي نهاد، [1] تو اي يزيد بدان كه در روز رستاخيز پسر زياد شفاعت كننده و ياور تو خواهد بود و اين حسين (ع) را محمد (ص) رسول خدا شفيع و يار باشد. [2] .

يزيد برآشفت و دستور داد او را از قصر حكومتي بيرون كنند و ابوبرزه خود در حالي كه سخت خشمگين بود برخاست و خارج شد. سپس زيد بن ارقم كه از اصحاب رسول خدا بود گفت: اي يزيد! به خداوندي كه جز او خدايي نيست خود ديدم كه رسول خدا فراوان بر حسن و حسين بوسه مي زد و مي فرمود: اين دو امانتهاي من در ميان مسلمانان هستند. آيا اين گونه امانتداري كردي؟! [3] .

آنگاه نعمان بن بشير گفت: اي يزيد [از ضربه زدن به لبهاي امام] دست بردار، من خود ديدم رسول خدا آن را مي بوسيد. [4] سمرة بن جندب در حالي كه برافروخته بود ايستاد و گفت: خداوند دستهايت را ببرد اي يزيد! چوب بر لب و دندان كسي زدي كه من بسيار ديدم كه رسول خدا بر آنها بوسه مي نهاد، يزيد به او پاسخ داد: اگر مصاحبت تو با رسول خدا نبود، گردن تو را مي زدم. سمره پاسخ داد: واي بر تو مرا به خاطر مصاحبت با رسول خدا حفظ مي كني، اما [حق] فرزندان صاحب رسالت را وامي گذاري؟ [5] .

آرام آرام صداي شيون حاضران بلند شد. مردي ديگر از انصار كه رسول خدا را درك كرده بود همانند ايشان سخن گفت و ناله ها افزون گرديد. آزادگان خاندان رسالت و مردان و زناني كه غيرت ايماني آنها به جوش آمده بود ضيافت يزيد را به محنتي بزرگ تبديل كرده بودند، پنداشتي كه مجلس براي سوگواري شهيدان است از ميان پرده نشينان حرم بني اميه نيز شيون برخاست، هند دختر عبدالله بن عامر بن كريز (همسر يزيد) حيرت زده و مبهوت از پس پرده بيرون دويد و در حالي كه با سر و پاي برهنه و جامه ي دريده اين سو و آن سو مي دويد گفت: اي يزيد، به فرمان تو


سر حسين پسر فاطمه (س) را بر نيزه كرده اند؟! عمل تو مستوجب لعن خدا و رسول خداست، و به خدا سوگند! كه نه من همسر تو هستم و نه تو شوهر من خواهي بود.

يزيد كه چنين حادثه اي را انتظار نداشت، خود جامه اي بر سر او افكند و گفت: اي هند! بر فرزند رسول خدا (ص) و بزرگ قريش گريه و زاري كن كه پسر زياد در امر [قتل] او عجله كرد و من به كشتن او راضي نبودم، هند گفت: چگونه رسول خدا (ص) را ديدار مي كني؟ [6] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 5، ص 465، العبرات، ج 2، ص 276، مروج الذهب، ج 3، ص 70.

[2] ابن‏اثير، ج 3، ص 298، الفتوح، ج 5، ص 240.

[3] المنتخب، ج 2، ص 494، معالي السبطين، ج 2، ص 158، ابن جوزي در کتاب الرد علي المتعصب العنيد، ص 46، نوشته است که زيد بن ارقم گفت، خداوندا من حسن و حسين و صالح مؤمنين [علي] را در ميان مسلمانان امانت مي‏گذارم.

[4] العبرات، ج 2، ص 310.

[5] خوارزمي، مقتل الحسين، ج 2، ص 58، العبرات، ج 2، ص 290.

[6] مقتل ابومخنف، ص 126، الدمعة الساکبه، ج 5، ص 95، با اندکي اختلاف تاريخ طبري، ج 5، ص 465، ابن اثير، کامل، ج 3، ص 298، بحارالانوار، ج 45، ص 143، العوالم، ج 17، ص 443، تسلية المجالس، ج 2، ص 399، المنتخب، ج 2، ص 485.