بازگشت

تكريت


در تكريت شهر را زينت كرده و بر سر در مغازه ها و بازارها پرچمهاي رنگارنگ افراشته بودند، حاكم شهر مردم را براي استقبال به خارج از شهر كشانده بود، كسي علت اصلي جشن و سرور و زينت بستن شهر را نمي دانست، از دور سرهاي بر نيزه نمايان شدند و در پي آن كاروان اسراء نزديك مي شد، مردم شادمان اما بي هدف تكريت، از سرداران و سربازان اموي پرسيدند: اين سرهاي بريده از كيست؟ آنها پاسخ دادند: مردي خارجي بر يزيد شوريد و عبيدالله بن زياد او را به قتل رساند و اكنون سر او و يارانش به سوي يزيد فرستاده شده است.

مردي از نصاري كه بتازگي از كوفه بازگشته بود با مشاهده ي فريب و اغواگري دستگاه تبليغاتي بني اميه گفت: اي قوم! من در كوفه بودم كه اين سر را آوردند، او خارجي نيست، صاحب اين سر حسين بن علي (ع) است، سپس مسيحيان ناقوسها را به احترام حسين به صدا در آوردند و گفتند: قومي كه پسر پيامبر خود را بكشند اجازه ندارند كه به شهر ما وارد شوند و ساعتي استراحت كنند.

[1] .


لحظاتي بسيار غرورانگيز و عبرت آموز بود، آنانكه به قباي اسلام آويخته بودند و در مسلماني خود همانندي نمي شناختند از اردوگاه حق جدا افتاده، و زندگي تهي از ولايت حسين (ع)، آنچنان حقارتي را برايشان به ارمغان آورده بود كه چاره اي نداشتند جز اينكه بانگ حقيقت را از پيروان دين منقضي بشنوند، شگفتا كه حسين (ع) با آفرينش حماسه ي عاشورا همه ي مرزهاي اعتقادي را در محاصره ي نور حقيقت خويش قرار داده بود و مردان شرافتمند نصاري حسيني بودن را به بهاي بذل جانهايشان و پذيرفتن مخاطره ي بني اميه خريدار شده بودند.

بيچاره مسلماناني كه نور حسين را از سيماي نصاراي تكريت دريافتند و خورشيد بر نيزه ي آل محمد را در نيافتند، اما هر چه بود مردم بسرعت از عمل خود پشيمان شدند و خود را مهيا مي كردند تا سپاه كوفه را از خود دور سازند، شرايط آنچنان رقم خورد كه امكان ورود به شهر از دست رفت.


پاورقي

[1] مقتل ابومخنف، ص 112، الدمعة الساکبه، ج 5، ص 63، ينابيع الموده، ج 3، ص 89، همچنين در معالي السبطين، ج 3، ص 123، در اسرار الشهاده، ص 487، نوشته شده است که... ناقوسها را به صدا در آوردند و گفتند: خداي ما و آقاي ما، ما بيزاري مي‏جوييم از امتي که پسر پيامبرشان را همراه با خاندان و اصحاب و پيروانش عطشان شهيد کردند، البته اين بيزاري مسيحيان از اسلامي بود که محصول يک جريان انحرافي از مسير اسلام ناب محمد (ص) و پرورش يافته‏ي برنامه‏ريزان شامي بود و اين اعلام انزجار برخاسته از علم و آگاهي دقيقي بود که نصاراي تکريت از دستگاه تربيتي و پرورشي طاغوت بني‏اميه داشتند.