بازگشت

خطابه ام كلثوم


مردم با شنيدن سخنان كوبنده، رسا، و حكيمانه ي فاطمه ي صغري در حالي كه بشدت مي گريستند، گفتند: اي دختر پاكان، بس است كه دلهايمان را به آتش كشيدي. سينه هاي ما را برافروختي، و درونمان را گداختي و فاطمه لب از سخن فرو بست، [1] تا ام كلثوم دختر علي (ع) رشته ي كلام را به دست گيرد. او نيز كه پرورده ي مكتب علي (ع) و هم راز و هم نواي هميشگي زينب بود چنين گفت:

يا اهل الكوفة! سوءا لكم خذلتم حسينا و قتلتموه و انتهبتم امواله و ورثتموه و سبيتم نساءه و نكبتموه؟! فتبا لكم و سحقا.

ويلكم اتدرون اي دواه دهتكم؟ و اي وزر علي ظهوركم حملتم؟ و اي دماء سفكتموها؟ و اي كريمة أهتضمتوها؟ و أي صبية سلبتموها؟ و اي أموال نهبتموها؟ قتلتم خير رجالات بعد النبي و نزعت الرحمة من قلوبكم، الا ان حزب الله هم الغالبون و حزب الشيطان هم الخاسرون. [2] .

اي اهالي كوفه! سيماي زشت و ناپسند باد كه حسين (ع) را تنها گذاشتيد و او را كشتيد و اموال او را به غارت برديد، آن چنان كه گويي آن اموال از طريق ارث به شما رسيده است. پرده نشينان حرم او را اسير كرديد و مورد شكنجه و آزار قرار داديد.

نابود شويد! آيا مي دانيد چه وزر و وبالي را گردن گرفتيد؟ و چه گناهي گران را بر دوش كشيديد؟! و چه خونهايي ريختيد؟! و چه بانوان گران قدري را داغدار كرديد؟! و چه اموالي را به تاراج برديد؟! مرداني را از دم تيغ گذرانديد كه بعد از رسول خدا (ص) بهترين ها بودند و آنچنان كه گويي عاطفه و مهرباني در دلهاي شما ريشه كن شده است، آگاه باشيد كه حزب خدا پيروز و حزب شيطان زيانكار است.


سپس با فصاحتي كه به آل محمد (ص) اختصاص داشت و پنداري ارثيه اي از اميرالمؤمنين (ع) و حضرت صديقه ي طاهره (س) بود ادامه داد.



قتلتم اخي صبرا فويل لامكم

ستجزون نارا حرها يتوقد



سفكتم دماء حرم الله سفكها

و حرمها القران ثم محمد



الا فابشروا بالنار انكم غدا

لفي سقر حق يقينا تخلدوا



و اين لابكي في حياتي علي اخي

علي خير من بعد النبي سيولد



بدمع غزير مستهل مكفكف

علي الخد مني دائما ليس يحمد



برادرم را با زجر كشتيد. مادرتان در عزاي شما سوگوار نشيند. جزاي شما آتش برافروخته ي جهنم است. [چنان] خونهاي پاكي را بر زمين ريختيد و خداوند و قرآن و محمد [رسول خدا] آنها را محترم مي شمردند.

هان شما را به آتش دوزخ بشارت مي دهم كه بي ترديد فردا [قيامت] در ژرفاي جهنم به عذاب الهي مبتلا خواهيد شد. من پيش از مرگ و در دوران زندگي خود بر برادرم گريه مي كنم، بر كسي كه بعد از رسول خدا (ص) از بهترينها بود. [گريستن] با قطرات انبوه اشكهايي كه بر چهره ام غلتان شود و هيچ گاه خشك نگردد. [3] .

بسرعت اندوه و ندامت بر مردم مستولي شد و زمزمه هاي ناله و بانگ واويلا جايگزين جشني گرديد كه دستگاه بني اميه به بهانه ي پيروزي خود فراهم ساخته بود. زنان بر صورت خود مي كوبيدند و كودكان و جوانان نوحه گري مي كردند، روزگاراني بود كه چنين اندوه و اشكي از مردم كوفه ديده نشده بود، همهمه و ناله نظم شهر را در هم كوفته بود.


پاورقي

[1] الاحتجاج، ج 2، ص 104، معالي السبطين، ج 2، ص 103، وسيلة الدارين، ص 360.

[2] بلاغات النساء، ص 34 اعلام النساء، ج 4، ص 259.

[3] بحارالانوار، ج 45، ص 112، معالي السبطين، ج 2، ص 102 و 103، تسلية المجالس، ج 2، ص 359، الدمعة الساکبه، ج 5، ص 41، العوالم، ج 17، ص 381، وسيلة الدارين، ص 359، لواعج الاشجان، ص 205. با اندکي اختلاف در بعضي از واژگان.