بازگشت

تلاوت قرآن بر فراز نيزه


زيد بن ارقم نيز مي گويد: آنگاه كه سر امام (ع) را در كوچه هاي كوفه مي گردانيدند من در جايگاه خود نشسته بودم كه آن سر مقدس كه بر فراز نيزه اي بود به نزديكي من رسيد، چون در مقابلم قرار گرفت با گوش خود شنيدم كه قرآن تلاوت مي كند:


«ام حسبت ان اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا. [1] .

تو پنداري كه قصه ي اصحاب كهف و رقيم در مقابل اين همه آيات [قدرت و عجايب ما] واقعه ي عجيبي است؟

به خدا سوگند با مشاهده ي اين صحنه به خود لرزيدم و فرياد برآوردم: اي پسر رسول خدا! سر مقدس تو از اصحاب كهف و رقيم شگفت انگيزتر است. [2] .

عمر بن سعد نيز چون به كوفه بازگشت يكسره به دارالاماره رفت تا عبيدالله را ملاقات كند. عبيدالله بن زياد فرماني را كه براي قتل امام (ع) صادر كرده بود از وي طلب كرد. عمر بن سعد بهانه آورد و پس از آنكه از محل دارالاماره خارج شد گفت: به خدا سوگند كه هيچ كس


زيانكارتر از من نيست. نافرماني خداوند و فرمانبرداري از عبيدالله كردم و رشته ي خويشاوندي ام را قطع ساختم. [3] .

حميد بن مسلم مي گويد: من با عمر بن سعد سابقه ي دوستي داشتم، در مراجعت از كربلا احوالش را جويا شدم، گفت: از احوالم نپرس زيرا هيچ مسافري بدتر از من به خانه مراجعت نكرد. خويشاوندي نزديكم را بريدم و گناه عظيمي مرتكب شدم. [4] .

به هر حال مردم از عمر بن سعد كناره گرفتند و از روي برگرداندند. هرگاه به مسجد مي رفت، مردم خارج مي شدند و همگان به وي دشمنام مي دادند. لذا تا زماني كه كشته شد خانه نشيني پيشه كرد. [5] .


پاورقي

[1] سوره‏ي کهف، آيه‏ي 9.

[2] شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 122، الدمعة الساکبه، ج 5، ص 53، العوالم، ج 17، ص 386، بحارالانوار، ج 45، ص 121، دلائل الامامه، ص 78، العبرات، ج 2، ص 333.

[3] بحارالانوار، ج 45، ص 118.

[4] سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 204، اخبار الطوال، ص 232، بغية الطلب، ج 6، ص 2631.

[5] تذکرة الخواص، ص 147.