بازگشت

غارت و چپاول


به هر حال دنياخواهي، مردم را از حقيقت حسين بن علي جدا كرده بود و تربيت بني اميه چنان بي هويتشان كرده بود كه هيچ عملي را زشت نمي ديدند. با آسودگي خاطر هر كدام به جست و جوي غنيمت جنگي پرداختند. اسحاق بن حوية حضرمي پيراهن امام (ع) را كه جاي بيش از يكصد تير و نيزه و شمشير را در خود داشت از تن وي بيرون كشيد، [1] بحر (ابجر) بن كعب تميمي جامه زيرين امام (ع) را سرقت كرد. [2] اخنس بن مرثد بن علقمه حضر عمامه ي امام (ع) را به سرقت برد. [3] نعلين امام (ع) را اسود بن خالد برداشت. [4] بجدل بن سليم كلبي براي بيرون كشيدن


انگشتر امام (ع) انگشت وي را بريد. [5] .

همه چيز در عرصه ي كربلا غارت شد. حتي ابرو، اعتبار، سابقه، و پيشينه ي سراكوفه، مردمي كه از خداوند روي گردانده تا دنيا را دريابند از هيچ عملي رويگردان نبودند. آنها حتي در به غارت بردن لباسهاي پاره پاره ي امام (ع) نيز بر يكديگر سبقت مي گرفتند، شايسته ي بدنامي بودند و هر كدام بر اساس غارتگري خود، شهره ي خاص و عام شدند و نام آنها با همان شهرت ننگين در تاريخ ثبت شد.

فرزندان بحر بن كعب تميمي كه لباسهاي امام (ع) را از بدن مقدسش بيرون آورده بود بنو سراويل ناميده شدند. فرزندان آنان كه بر پيكر امام (ع) اسب تاختند بنو السرج [6] و فرزندان نيزه داري كه سر امام (ع) را حمل مي كرد بنو اسنان، و فرزندان كسي كه پشت سر نيزه دار تكبير مي گفت بنو المكبري لقب گرفتند. [7] .

پس از غارت لباسهاي امام (ع) سپاهيان به سوي خيمه ها هجوم بردند؛ لحظاتي تلخ و جانكاه كه جان زينب كبري و حضرت زين العابدين را به سختي آزرد و وجدان بشريت را از آل محمد (ص) كه محرم وحي الهي بودند شرمنده ساخت، خيمه ها را به آتش كشيدند و بر حريم آل طاها تاختند. زنان و كودكان بيرون دويده و گرگهاي بني اميه در پي آنان روان بودند و حجاب از نواميس خداوندي برمي داشتند، غافل از اينكه بر دامن پاك و كبريايي اين خاندان غباري نمي نشيند.



پاورقي

[1] او بعدها با پوشيدن جامه‏ي امام (ع) به بيماري پيسي گرفتار شد و موهاي بدنش ريخت. تاريخ طبري، ج 5، ص 454، بحارالانوار، ج 45، ص 57، العوالم، ج 17، ص 301، الدمعة الساکبه، ج 4، ص 362، اللهوف، ص 129 -131، مدينة المعاجز، ص 264.

[2] هر دو دست او به بيماري ناشناخته‏اي مبتلا شد که در زمستان از آنها آب (چرک و خون) مي‏چکيد و در تابستان همانند چوب خشک مي‏شد، مثيرالاحزان، ص 89 ،39، اثباة الهدي، ج 2، ص 586، بحارالانوار، ج 45، ص 54، اللهوف، ص 124، شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 115، العوالم، ج 17، ص 297.

[3] آنگاه که او (با جابر بن يزيد اودي) عماممه را بر سر گذاشت ديوانه شد. الدمعة الساکبه، ج 4، ص 363، معالي السبطين، ج 2، ص 53 -52.

[4] او تا پايان عمر زمين‏گير شد و نتوانست راه برود. روضة الصفا، ج 2، ص 169.

[5] بعدها به دستور مختار دست و پاي بجدل را بريدند و او را رها کردند تا مرد. العوالم، ج 17، ص 302، الدمعة الساکبه، ج 4، ص 363، بحارالانوار، ج 45، ص 58، محمد بن مسلم از امام صادق در مورد خاتم (انگشتري) حسين بن علي پرسيدم: شنيده‏ام که مانند ساير اموال غارت شد؟ امام صادق پاسخ داد: اين گونه‏اي که گمان برده‏ايد نيست، حسين (ع) به پسرش علي بن الحسين وصيت، و خاتم خود را در انگشت او کرد و او (علي (ع))با حسن (ع)، و حسن (ع) با حسين (ع) عمل کرد، سپس اين خاتم پس از پدرش به پدرم رسيد و از او نيز به من رسيده و اکنون نزد من است و هر جمعه با آن نماز مي‏خوانم. امالي، ص 144، بحارالانوار، ج 46، ص 17.

[6] بعضي از آنها نعل اسب خود را با قيمتي گزاف به مردم فروختند و مردم غافل و تحميق شده با افتخار آن نعلها را بر سر در خانه‏هاي خود آويزان کردند.

[7] کنز الفوائد، ص 350 -349.