بازگشت

برادران عباس


نوبت به فرزندان ام البنين رسيد. عثمان، جعفر و عبدالله كه هر سه با بدرقه پرچمدار كربلا ابوالفضل العباس به ميدان رفتند، خلعت شهادت را تن پوش خويش ساختند. [1] سپس ابوبكر بن


علي كه مادرش ليلا دختر مسعود بن خالد نام داشت به فيض شهادت نائل آمد. آنگاه محمد بن علي (اصغر) فرزند ام ولد به شهادت رسيد. [2] عباس اصغر نيز شهيدي از گلستان اميرالمؤمنين بود. [3] جان عباس ميل آسمان كرده بود و نگاههاي دختران و بانوان حرم و گريه كودكان خاندان پيامبر او را سخت مي آزرد.

ياران ولايت بار ديگر نبردي قهرمانانه را آغاز كردند اما شرايط به گونه اي بود كه با شهادت هر نفر خلاء حضورش احساس مي شد در حالي كه كميت فراوان و گسترده ي سپاه دشمن حكايت ديگري داشت، پنداري دريايي بود كه پايان نمي پذيرفت. [4] .

ديدگان امام (ع) به عمر بن سعد مغرور افتاد و فرمود:

«براي آنچه امروز مشاهد مي كني، روزي خواهد رسيد كه تو آزرده شوي.» آنگاه دست به دعا برداشت:

«خداوندا، اهالي عراق ما را فريفتند و با ما خدعه كردند و با برادرم حسن بن علي نيز كردند، آنچه مي خواستند.

خدايا شيرازه ي امورشان از هم گسسته فرما!» [5] .

بالاخره اصحاب و ياران امام (ع) جملگي، بي رغبت به عالم ناسوت، و بلندپرواز به سوي ملكوت، همگي به سوي جايگاه ابدي خود در جوار رحمت رب، بال گشودند. به قول شاعر عرب: «اينها در راه محبت امام خود از جان گذشتند و ايثار جان بالاترين مرتبه ي جود و بخشش است.

آنان كه تا مراتب عاليه پيش گرفته اند، آنهايي هستند كه فردا از كوثر مي نوشند.

اگر شمشيرها و تيرهاي آن جوانمردان نبود گوشها ديگر صداي اذان مؤذنان را نمي شنيد.» [6] .





پاورقي

[1] عبدالله بن علي جواني 26 ساله بود، عثمان بن علي 23 ساله، و جعفر بن علي 21 ساله بود.

[2] البداية و النهاية، ج 8، ص 187، تاريخ طبري، ج 5، ص 449، العبرات، ج 2، ص 150، مقاتل الطالبين، ص 56، العوالم، ج 17، ص 344، الدمعة الساکبه، ج 4، ص 320.

[3] ابن جوزي از قاسم بن اصبغ نقل مي‏کند: روزي که سرهاي شهداء را به کوفه آوردند، سواره‏اي را ديدم که سر جواني را که هنوز محاسن نداشت به گردن اسب خويش آويخته بود. صورت آن جوان همانند ماه در شب چهارده مي‏درخشيد. پرسيدم اين سر کدام مظلومي است که بر گردن اسب خود آويخته‏اي؟ پاسخ داد: سر عباس بن علي! پرسيدم: تو کيستي؟ پاسخ داد: من حرملة بن کاهل هستم. و چند روزي نگذشت که ديدم رخسار حرمله سياه شد، تذکرة الخواص، ص 281.

[4] شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 104.

[5] ابن سعد، طبقات کبري، ترجمه‏ي امام حسين، ص 72.

[6]



جادوا بانفسهم في حب سيدهم

و الجود بالنفس اقصي غاية الجود



السابقون الي المکارم و العلي

و الحائزون غدا حياض الکوثر



لولا صوار مهم و وقع نبالهم

لم تسمع الآذان صوت مکبر.