بازگشت

عابس بن ابي شبيب


عابس بن ابي شبيب شاكري بعد از شهادت دوستش شوذب بن عبدالله خود را به امام (ع) رساند و گفت: اي ابا عبدالله در روي زمين هيچ خويش و بيگانه اي برايم نيست كه در نزد من از تو عزيزتر باشد، اگر مي توانستم با جانم اين ستم و كشته شدن را از تو دور كنم آن را فدايت مي ساختم، درود بر تو اي ابا عبدالله، گواهي مي دهم كه بر راه شما و پدرت استوار هستم. و آنگاه با شمشير آخته به سوي سپاه بني اميه هجوم آورد همه او را مي شناختند. ربيع بن تميم فرياد زد: مبادا كسي براي مبارزه ي او به ميدان گام گذارد. اين مرد شير شيرها [عابس] پسر ابي شبيب است. عابس هماورد مي طلبيد و عمر بن سعد فرمان داد تا او را سنگباران كنند. عباس بن علي به ياري اش شتافت اما جان افلاكي عابس ميل آسمان كرده بود. با شهادت عابس هر كدام از سربازان اموي قتل او را به خود نسبت مي دادند تا از نواله ي بني اميه سهم بيشتري داشته باشد و چون اختلاف افتاد عمر بن سعد گفت: با يكديگر نزاع نكنيد، به خداسوگند! يك نفر نمي تواند اين مرد


را كشته باشد. [1] هر لحظه مردي از پاي مي افتاد و گلي چيده مي شد و اطراف حسين بن علي (ع) از جوانمردي تهي مي گرديد. عمرو بن عبدالله صائدي، سلمان بن مضارب، حجاج بن مسروق، حنظلة بن اسعد، يزيد بن معقل جعفي، جون بن ابي مالك، انس بن حارث، عمرو بن جناده، عبدالله و عبدالرحمن بن عروه، مجمع بن زياد، سويد بن عمرو و ديگر اصحاب هر كدام به نوبت خلعت شهادت پوشيدند.

با سپري شدن نيمروز و گذشت زمان از تعداد پاسداران حريم ولايت كاسته مي شد. امام (ع) بار ديگر خطاب به اصحاب خود فرمود: «اي بزرگ زادگان پايداري كنيد. مرگ مانند پلي است كه شما را از سختيها و دردها به سوي بهشت گسترده و نعمت هميشگي الهي عبور مي دهد. كدام يك از شما ترك زندان را به اميد آرامش يافتن در قصر نمي پسندد؟ پدرم از رسول خدا (ص) نقل مي كرد كه: دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است و مرگ، پل مؤمن است به سوي بهشت و پل كافر است به طرف جهنم و عذاب الهي. نه به من دروغ گفته شده است و نه من دروغ مي گويم.» [2] .



پاورقي

[1] خوارزمي، مقتل الحسين، ج 2، ص 22، تاريخ طبري، ج 5، ص 444، اعيان الشيعه، ج 1، ص 606، بحارالانوار، ج 45، ص 28، العوالم، ج 77، ص 272، العبرات، ج 2، ص 50.

[2] معاني الاخبار، ص 274، همچنين آمده است که امام (ع) بعد از نماز به اصحاب خود فرمود: ياران من! اکنون اين بهشت است که درهاي خود را گشوده و نهرهايش پيوسته و ميوه‏هايش رسيده و قصرهايش آراسته و حورانش گرد آمده‏اند و اين رسول خدا و شهيدان همراه او و پدر و مادر من هستند که در انتظار مقدم شمايند و يکديگر را به رفتن شما مژده مي‏دهند و مشتاق ديدار شما هستند. پس از دين خدا حمايت کنيد و حريم رسول خدا را پاس دارد.

يا اصحابي ان هذه الجنة قد فتحت ابوابها، و اتصلت انهارها، و اينعت ثمارها، و زينت قصورها، و تألفت ولدانها و حورها، و هذا رسول‏الله (ص) و الشهداء الذين قتلوا معه و أبي و امي يتوقعون قدومکم، و يتباشرون بکم، و هم مشتاقون اليکم، فحاموا عن دين الله و ذبوا عن حرم رسول‏الله.

آنچه امام (ع) براي اصحاب فداکار و وفادار خود به تصوير کشيد محصول زندگي ايماني بود براي آنانکه قصد حمايت از حريم خداوندي دارند، و گرنه بالاترين مژده براي اصحاب کربلايي بشارت وصل به صاحب رسالت (ع) و ملاقات با علي (ع) و بانوي بانوان هر دو جهان است. ميوه رسيده بازوان توانمند رزمندگان حسيني و قصر آراسته بهشتي و دلهايي بود که حسين (ع) بدان‏ها شادمان مي‏گرديد.