بازگشت

مسلم بن عوسجه


مسلم بن عوسجه، صحابي پيامبر، زاهد بزرگ روزگار و مردي كه داستان شجاعت او در نبردها و فتوحات اسلامي قصه و حكايت مجالس انس مسلمانان بود، اين بار براي همشهريان خود رجز مي خواند: اگر از من مي پرسيد؟ دلاوري هستم از شاخه اي از برگزيدگان بني اسد، آن كس كه به من ستم كند از راه سعادت جدا شده و به دين خداوند جبار و بي نياز كافر گرديده است. [1]



مسلم آخرين توانايي خود را به خدمت گرفته بود تا نقطه ي پايان عمر بلند خويش را با مهر سرخ شهادت به رضايت خداوندي پيوند زند. نبرد مردانه ي او فضا را پر از غبار كرد و چون غبار فرونشست، مسلم بن عوسجه فرمانده قديمي پير و خسته ي [اما شكوهمند اسلام]، بر خاك افتاده بود. امام (ع) خود را به او رساند و فرمود: رحمك ربك يا مسلم بن عوسجة. پروردگارت تو را رحمت كند اي مسلم و آنگاه، با كلام وحي او را آرامش بخشيد. و منهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا. [2] حبيب بن مظاهر كه شاهد گفت و گوي آن دو حبيب و محبوب بود و سابقه اي طولاني با مسلم بن عوسجه داشت به او نزديك شد و گفت: اي مسلم! چه سخت و ناگوار است براي من تو بر خاك افتاده باشي؟! اي مسلم تو را به بهشت بشارت باد. مسلم بن عوسجه كه گويي بهشت خود را در نگاه مهربان حسين (ع) يافته بود، در حالي كه آخرين نفسها را مي كشيد با


صدايي ضعيف گفت: اي حبيب! خدا تو را مژده اي نيك دهد حبيب با اندوهي همراه با اميد سرشار گفت: اگر نه اين بود كه من هم تا ساعتي ديگر در پي تو خواهم آمد دوست داشتم وصيتهاي تو را بشنوم و آن گونه كه مقتضاي پيوند ايماني ماست به آنها عمل كنم.

مسلم بن عوسجه به منظور وصيت در حالي كه نگاه خود را به حبيب و انگشت اشاره ي خود را به سوي امام (ع) نشانه رفته بود، گفت: خدايت رحمت كند! تو را به ياري حسين (ع) سفارش مي كنم. پايدار بمان و جان خويش را فداي او كن! حبيب گفت: سوگند به خداوند! جانم را نثارش مي كنم شهادت مسلم سخت هولناك بود آنچنان كه وقتي با شهادت مسلم بن عوسجه سربازان بني اميه به شادماني پرداختند، شبث بن ربعي فرياد زد: مادرتان سوگوار شما باشد، شما خويش را به دست خود به هلاكت افكنده و خويشتن را سرافكنده كرديد و در حالي شادماني مي كنيد كه مسلم بن عوسجه را كشته ايد؟ به خدا سوگند! كه او در ميان مسلمانان از جايگاهي بلند برخوردار بود و من در روز نبرد آذربايجان مسلم را ديدم كه قبل از رسيدن سواران بتنهايي به دفاع پرداخت و شش تن از مشركان را كشت. [3] .


پاورقي

[1]



ان تسالو عني فاني ذولبد

من فرع قوم من ذري بني‏اسد



فمن يعاني حائر عن الرشد

و کافر بدين جبار صمد.

[2] سوره‏ي احزاب، آيه‏ي 23.

[3] تاريخ طبري، ج 5، ص 436 -435، العبرات، ج 2، ص 32، بحارالانوار، ج 45، ص 20، خوارزمي مقتل الحسين، ج 2، ص 16، ابن‏اثير، کامل، ج 3، ص 290.