بازگشت

حر بن يزيد


نوبت به آزادمرد آزادگي رسيده بود، با همان خضوع و صداقتي كه به اردوگاه حسيني وارد شد از امام (ع) اجازه ميدان گرفت و با همان اقتداري كه از بني اميه فاصله گرفت به سوي ايشان بازگشت تا براي هميشه پاداش فاطمه دوستي را دريافت كند در لوح محفوظ الهي و در كنار قصربان حريم ملكوت ثبت نام كند، جدايي او به عنوان فرماندهي شجاع، با تدبير، خوش نام، و پرسابقه، ضربه هولناكي بر حيثيت نظامي حكومت اموي بود، به همين علت جدال حر و نظاميان بني اميه از حساسيت ويژه اي برخوردار بود؛ لحظاتي از شهادت فرزندش نمي گذشت و او يقين كرده بود كه خاندانش را بر خوان شهادت بهره اي است، با اقتدار به سوي دشمن تاخت و گفت:



اني انا الحر و مأوي الضيف

اضرب في اعتاقكم بالسيف



عن خير من حل بارض الخيف

اضربكم و لا اري من حيف



يزيد بن سفيان بن حنظله كه از شجاعان لشكر عمر بن سعد بود مأموريت يافت كه با حر گفت و گو كند و او را به اردوگاه سپاه بازگرداند. او پيش تاخت و با رسيدن به حر گفت: اي حر! كار ناشايسته اي انجام دادي از خليفه ي زمان يزيد روي برتافته و به سوي حسين (ع) رفتي!.. حر در پاسخ وي گفت: تو مردي دانشور بودي و اين سخنان نسنجيده از تو شگفت انگيز است!، مي گويي حسين را رها كنم و شراب خواره اي زن باره را برگزينم؟! آنگاه جنگ در گرفت و سفيان


به قتل رسيد، آنگاه گروهي بر حر هجوم آوردند و حر به جبران گذشته مردانه مي جنگيد اما مگر نفرات اموي را نهايتي بود؟ عاقبت حر نيز اردوگاه كم تعداد توحيدي حسين را وداع كرد. [1] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 5، ص 434، شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 106، ابن شهر آشوب، مناقب، ج 4، ص 100.