بازگشت

زهير بن قين


زهير بن قين كه تا چندي پيش شجاعتش را از خاندان وحي دريغ مي كرد و از طرفداران عثمان بود، آرام و مطمئن به سوي امام (ع) روان شد و با احترام فراوان دستهاي خود را بر دوش وي نهاد. او نيز دريچه ي آسمان را به روي خود گشاده مي ديد و هر آنچه را كه چشمهاي اهل زمين قادر به


ديدارشان نبود تماشا مي كرد. او با سروده اي به امام (ع) وعده ي وصل مي داد. معجزه ي امامت حق اين گونه است كه مأموم را همرنگ و محرم مقتداي خود مي كند. زهير با لحني مهربان گفت: به پيش اي هدايت يافته ي هدايت گر، امروز تو با جد خويش نبي مكرم ديدار مي كني و همچنين حسن، علي مرتضي، جعفر طيار (صاحب دو بال) جوانمرد و شجاع، و حمزه شير خدا و شهيد زنده را [ديدار خواهي كرد] [1]

آنگاه از امام (ع) رخصت طلبيد و راه ميدان را پيش گرفت و پس از آنكه نبرد نماياني كرد، كثير بن عبدالله و مهاجر بن اوس تميمي به او حمله كردند و وي را به شهادت رساندند. امام (ع) با آگاه شدن از شهادت خود را به جنازه ي او رساند، و در حالي كه اندوه خود را از شهادت او پنهان نمي كرد فرمود: اي زهير! خداوند تو را از حضرت خويش دور نفرمايد و كشنده تو را همانند مسخ شده گان به لعنت گرفتار سازد، آنان كه به بوزينه و خوك مسخ شدند. [2] .





پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 5، ص 441.



اقدم هديت هاديا مهديا

اليوم تلقي جدک النبيا



و حسنا و المرتضي عليا

و ذاالجناحين الفتي الکميا



و اسدالله الشهيد الحيا.

[2] خوارزمي، مقتل الحسين، ج 2، ص 20، لا يبعدک الله يا زهير، و لعن قاتلک، لعن الذين مسخوا قردة و خنازير، ابراهيم بن سعيد مي‏گويد: امام (ع) به زهير فرمود: اي زهير بدان که اين سرزمين شهادتگاه من است و زحر بن قيس اين را - اشاره به سر مبارک خود - حمل مي‏کند و نزد يزيد مي‏برد تا از او جايزه دريافت کند، اما او [يزيد] هيچ چيزي [پاداشي] نمي‏دهد. يا زهير اعلم أن هاهنا مشهدي و يحمل هذا - زحر بن قيس، فيدخل به علي يزيد نواله يعطيه شيئا. ابن‏جوزي مي‏نويسد: همسر زهير به غلام خود گفت: برو و مولايت زهير را کفن کن، آنگاه که غلام زبير، بدن مطهر و عريان امام را در قتلگاه مشاهده کرد با خود گفت: چگونه حسين را رها کنم و عريان بگذارم اما زهير را کفن کنم، به خدا سوگند! چنين نکنم سپس امام (ع) را در پارچه‏اي که همراه داشت پيچيد و زهير را با پارچه‏اي پاره کفن کرد. تذکرة الخواص، ص 145.