بازگشت

اندوه دل و نفرين امام


به خدا سوگند كه شما هم بعد از ما ديري نمي پاييد و بيشتر از آنچه سواري پياده، و يا پياده اي سوار شود نخواهيد ماند، و روزگار سنگ آسياي مرگ را بر سر شما خواهد چرخاند و شما را سراسيمه به سوي فنا خواهد برد. پدرم از زبان رسول خدا مرا بدين روز آگاهي داده بود. اكنون امور خود را گرد آوريد و با تابعان خود همدست شويد و مرا مهلت ندهيد و آگاه باشيد كه توكل من بر خداوند جهانيان است و ديدار او را از صميم قلب خواهانم.

امام (ع) در پايان دست به دعا برداشت و ايشان را نفرين كرد:

خداوندا قطرات باران را از آنها دريغ كن، [1] و قحطيهايي مانند قحطيهاي يوسف بر جانهايشان برانگيز و آن غلام ثقفي را بر آنها مسلط كن كه با جام پر از زهر آنها را سيراب سازد، و


از آنها احدي را نگذارد، مگر آنكه او را به قتل رساند و به جاي كشتن، كشتن و به جاي ضربت، ضربت از اينها براي من و خاندان و يارانم انتقام گيرد، چون اينها ما را دعوت كردند و دروغ گفتند و تنها گذاشتند. تو آفريدگار مايي و تنها به تو توكل مي كنم و به سوي تو روي نياز دارم و بازگشت ما به سوي توست.

با پايان يافتن سخنان امام (ع)، دلهاي مردان خدا سرشار از شور و حماسه شد و ميل همراهي و هم پروازي با شهداي بدر و احد، قلبهاي پاك ياران حسين (ع) را فرا گرفت. معلوم شد كه دنيا كوچكتر از آن است كه در مدار توجه و انديشه ي امام (ع) قرار داشته باشد و آن يگانه فرزانه جام بقا را در جاي ديگري جست و جو مي كند و هشياران كاروان حسيني نيز لذات و جذبه هاي دنيايي را به بازي گرفته اند، و اين شرايط خطرناك، اوج اعتدال و آرامش و عشق و ميل آنها براي خلق حماسه اي جاويدان است كه در آن عشق، عاطفه، معرفت، و حماسه ي ابدي، و عاقبت دنياخواهي و رياست طلبي گرفتار مرگي سخت و عبرت آميز خواهد شد. [2] .


پاورقي

[1] يادآوري اينکه سالها پيش خشکسالي شديدي کوفه را فرا گرفت؛ روزهايي که امام علي (ع) در مسجد کوفه اقامه‏ي نماز جماعت مي‏کرد. مردم مضطرب و نگران به سوي او رفتند و از او مدد خواستند. امام آنها را به حسين (ع) دلالت کرد. مردم در حالي که حسين در پيشاپيش آنها بود به سوي صحرا رفتند. دستهاي کوچک حسين به سوي آسمان بلند شد و اشک در چشمان پاکش حلقه زد. هنوز بانگ نيايش او قطع نشده بود که ابر سراسر آسمان را پوشاند و باراني بي‏امان باريدن گرفت. مردم شادمان و شتابان به سوي خانه دويدند و تمامي صحرا مملو از آب شد، پنداشتي درياست، اما امروز....

[2] ذهبي، در سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 210، مي‏نويسد: سخنان گرم و هدايت‏بخش امام (ع) زمينه‏ي هدايت سي نفر را فراهم آورد و آنان پس از شنيدن سخنان امام (ع) گفتند: شما پيشنهاد صلح فرزند رسول خدا را نمي‏پذيريد؟ آنگاه با اعتراض تند به رفتار زشت سپاهيان اموي به سوي امام (ع) رفتند و در رکاب از جان‏فشاني کردند. بدون ترديد حر پيشقراول راه‏يافتگان بوده است. در صورت قبول خبر ذهبي معلوم مي‏شود که در شب عاشورا تا چه ميزان اطراف امام (ع) خلوت بوده است.