بازگشت

مشعر الحرام محرم


پس از رد و بدل شدن پيغامها، مقرر شد آن شب را كه شب دهم محرم الحرام سال 61 هجري بود، به اهل بيت پيامبر مهلت داده شود. [1] .

آرام آرام التهاب فروكش كرد، و امام (ع) همراه با سالكان صراط مستقيم و بهترين بندگان عالم و عارف خدا، در انديشه ي ديدار جمال حق بودند. مهتاب شب دهم محرم، محو مناجات و نماز و نجواي عاشقان اردوگاه حسيني بود؛ گويي راز و نيازشان تنها حلقه هاي پيوند ناسوت و لاهوت است.

امام (ع) دستور داد كه خيمه ها را به هم نزديكتر كنند و طنابهاي خيمه ها را به يكديگر متصل سازند. پستي و بلنديها بررسي شد تا مجال نفوذ جنايتكاران غارتگر اموي به خيمه ها تنگ تر شود.

پس از انجام مقدمات، در حاشيه ي پشت خيمه هاي اردوگاه يكتاپرستي خندقي حفر شد تا خيمه هاي زنان و كودكان در امنيت باشد. داخل خندق هيزم ريختند. [2] در تمامي مراحل كار، نافع


بن هلال امام (ع) را همراهي مي كرد. [3] .


پاورقي

[1] نهاية الارب، ج 7، ص 177، وقعة الطف، ص 196 -195، مقتل الحسين، ج 31، ص 250.

[2] ابن‏اعثم مي‏نويسد: با حفر خندق و روشن کردن آتش مردي به نام مالک بن حوزه به سوي خيمه‏هاي حسيني آمد در حالي که کنار خندق ايستاده بود فرياد زد: اي حسين! تو را بشارت باد که قبل از آتش آخرت در آتش دنيا مي‏سوزي! براستي شنيدن اين کلام زشت، گستاخانه، و بي‏ربط، از زبان ناجوانمردي فرومايه در مورد بهترين گوهر هستي با جان زينب، عباس، علي‏اکبر، بانوان، اهل بيت پيامبر، و اصحاب امام (ع) چه کرد؟! تنها خدا مي‏داند و دل عرشي حسين بن علي از حال آنها آگاه بود و به همين علت براي تسلاي قلبهاي زخم خورده‏اي که مرگ خويشتن را از شنيدن چنين سخنان بي‏اساس و بي‏ادبانه کم رنج‏تر مي‏دانستند فرمود: اي دشمن خدا! ناسزا مگو؛ من بر پروردگار رحيم و صاحب شفاعتش که فرشتگان فرمانبردار او هستند، [رسول خدا] وارد مي‏شوم. آنگاه پرسيد: اين مرد کيست؟ گفتند: مالک بن حوزه. امام (ع) او را نفرين کرد و گفت: خدايا او را در آتش بلا و پيش از آخرت در دنيايش بسوزان. پيش از آنکه دستهاي الهي امام (ع) از مناجات فرود آيد، ديدند که اسب مالک رميد و او را در خندق آتش پرتاب کرد. امام (ع) با زمزمه‏اي لطيف فرمود: عجب دعايي! چه زود به اجابت رسيد. آنگاه به خداوند عرض کرد: خدايا! ما اهل بيت پيامبر تو هستيم. ستمگران و آنانکه حق ما را غصب کردند، درهم شکن که تو شنواي اجابت کننده‏اي. اللهم! انا أهل نبيک و ذريته و قرابته، فاقصم من ظلمنا و غصبنا حقنا، انک سميع مجيب. طبري در تاريخ طبري، ج 5، ص 431، و بلاذري در انساب الاشراف، ج 3، ص 190، وقوع ماجراي عبدالله بن حوزه را بعد از حمله اول دانسته‏اند.

[3] انساب الاشراف،، ج 3، ص 186، البداية و النهاية، ج 8، ص 177، حياة الامام الحسين، ج 3، ص 174.