بازگشت

تنگ شدن حلقه ي محاصره


تاريكي همه جا را فرا گرفته، و شب سايه اش را بر جهان افكنده بود، در گوشه اي از سرزمين خدا صحنه آرايي عجيبي بود؛ يك طرف سپاهياني انبوه [1] جمعيتي مغرور، و تا بن دندان مسلح، كه در آرزوي فرداهاي پربار و مناصب رفيع، پيمانه ي دنيا را به دست گرفته و در آرزوي جاه و مال در دخمه ي كوچك انديشه ي خود چيزي غير از قتل و غارت راه نمي دادند، و در طرف ديگر جمعيتي محدود، خيمه هاي كوچك خود را مأواي اهالي ملكوت ساخته و سرمست از ولايت حق به تمام جذبه ها و دلخوشيهاي دنيا طعنه زده، و آغوش خود را به روي مرگ گشوده بودند. يك طرف در جست و جوي سراب، و طرفي در آرزوي لقا، تمام حق و تمام باطل در يك سرزمين كوچك رو در روي هم صف كشيده بودند، و همگي در انتظار سرانجام اين رويارويي ناعادلانه كه شمر بن ذي الجوشن [2] ، با فرماني از عبيدالله بن زياد بر عمر بن سعد وارد شد.

عمر بن سعد پس از آگاهي از متن نامه ي عبيدالله بن زياد به شمر گفت: «گمانم اين است كه تو مانع آن شده اي تا پيشنهادي را كه به ابن زياد دادم بپذيرد؛ كاري را كه اميدوار بوديم اصلاح شود


تباه كردي. به خدا سوگند! حسين (ع) هرگز تسليم نمي شود كه منشي والا و خوددار ميان دو پهلوي اوست.»

شمر گفت: به من بگو چه مي كني؟ آيا دستور اميرت را اجرا مي كني و با دشمن او مي جنگي، يا آنكه لشكر را به فرمان من وا مي گذاري؟

عمر بن سعد به وي پاسخ داد: نه! هرگز، براي تو كرامتي نباشد. من خود اين كار را به عهده مي گيرم و چيزي نصيب تو نمي شود. فقط فرماندهي پياده نظام را به تو مي سپارم. [3] .


پاورقي

[1] آمار سپاه ابن‏سعد از چهار هزار تا سي هزار نفر گزارش شده است.

[2] جوشن در لغت به معناي زره و سينه‏ي فراخ است، نام اصلي ذوالجوشن، شرحبيل بن قرط اعور است و چون پادشاه ايران به او زرهي پوشانده بود، و نخستين مرد عرب بود که زره بر تن کرده بود، به اين لقب معروف شد يا اينکه سينه‏ي برجسته و فراخ داشته است. نهاية الارب، ج 7، ص 174.

[3] نويري، نهاية الارب، ج 7، ص 175، تاريخ طبري، ج 5، ص 415، بلاذري، انساب الاشراف، ج 3، ص 183، ابن اثير، کامل، ج 3، ص 284، شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 91.