بازگشت

گفت و گوي يزيد بن حصين با عمر بن سعد


تحريم آب عملي ناجوانمردانه بود كه جز با معيارهاي طاغوتي و شيطاني سازگار نبود، يزيد بن حصين كه از زهاد معروف روزگار خود به حساب مي آمد از امام (ع) اجازه خواست تا به سوي عمر بن سعد برود و او را از زشتي اين عمل آگاه كند، با اين اميد كه از اجراي تصميم عبدالله خودداري نمايد.

با موافقت امام (ع) يزيد خود را به خيمه ي عمر بن سعد رساند و بدون آنكه سلام كند به خيمه


وارد شد و نشست. عمر بن سعد گفت: اي مرد همداني آنچه تو را از سلام كردن بر من بازداشت چيست؟ آيا مسلمان نيستم و فرستاده ي خدا (ص) را نمي شناسم؟ يزيد به او پاسخ داد: اگر خود را مسلمان پنداشته اي پس چرا بر اهل بيت رسالت شوريده اي و تصميم به قتل آنها داري و آب را كه حتي حيوانات اين سرزمين از آن مي نوشند براي آنها دريغ دانسته اي، و حتي اگر از تشنگي جان سپارند اجازه ي نوشيدن ندارند؟ با اين حال گمان داري كه خدا و فرستاده ي خدا (ص) را مي شناسي؟ ابن سعد در حالي كه شرمگين شده بود گفت: اي مرد همداني! مي دانم كه آزار رساندن به خاندان پيامبر حرام است، اما عبيدالله مرا به اين كار وادار كرده است، و من در شرايط حساسي قرار دارم كه تكليف خود را نمي دانم؟! آيا حكومت ري را با آن همه اشتياقي كه بدان دارم رها كنم با اينكه دستهاي خود را به خون حسين (ع) آلوده نمايم، در حالي كه مي دانم پاياني جز آتش (عذاب الهي) ندارد؟ چه كنم؟ حكومت ري نور چشمان من است و در خود قدرتي براي گذاشتن از حكومت ري نمي بينم؟

يزيد بن حصين نوميد از هدايت عمر بن سعد بازگشت و به امام (ع) گفت: ابن سعد حاضر است كه براي رسيدن به حكومت ري شما را به قتل رساند. [1] .


پاورقي

[1] کشف الغمه، ج 2، ص 47.