بازگشت

گريختن از حسين و پشت كردن به سعادت


اما نكته ي مهم اين بود كه ناراضيان از حضور در لشكر عبيدالله به كجا مي گريختند؟ بعضي ها اگر چه از بني اميه مي گريختند، اما مآلا به خود آويختند، زيرا با گريز از حسين (ع) چاره اي جز زندگي با حكومت سياه اموي پيدا نكردند، هرثمة بن سليم يكي از همان كساني بود كه حتي خود را به كربلا رساند و ماجرايي، از غيب گفتن حيرت انگيز اميرالمؤمنين علي (ع) را با امام در ميان گذاشت و گفت: با علي بن ابيطالب به صفين رفتيم، آنگاه كه بازگشتيم و در كربلا منزل فرمود و نماز صبح را در آن سرزمين اقامه كرد، مقداري از خاك [كربلا] را برگرفت و بوييد سپس فرمود: و اها لك ايتها التربة! ليحشرن منك قوم يدخلون الجنة بغير حساب. مرا سخت از تو شگفتي است اي خاك! كه از تو برانگيخته مي شوند گروهي كه بي حساب به بهشت وارد مي شوند.

هرثمه مي گويد: مرا همسري از پيروان و شيعيان علي بود چون به خانه بازگشتيم ماجراي امام را براي او شرح دادم و وي گفت: اي مرد! اميرالمؤمنين جز حقيقت و حق نمي گويد!

[آن روزگار گذشت] چون حسين به كربلا آمد من در سپاه عبيدالله بودم. آنگاه كه منزل و درختها را ديدم، ماجراي اميرالمؤمنين در خاطرم زنده شد. بر شتر خود سوار شدم و به سوي


حسين (ع) شتافتم و او را از آنچه پدرش در اين منزل حديث كرده بود خبر دادم. او فرمود: آيا تو با ما هستي يا بر مايي؟ من [هرثمه] پاسخ دادم نه با تو هستم و نه بر تو؛ من كودكاني را پشت سر خود گذاشته ام و از عبيدالله درباره ي آن بيمناك هستم.

[امام حسين] فرمود: پس به جايي روانه شو كه كشتن ما را نبيني و ناله ي ما را نشنوي. سوگند به آنكه حسين در دست اوست امروز كسي نباشد كه فرياد ما را نشنود و ما را ياري نكند، جز آنكه خداوند با صورت او را در جهنم افكند. [1] .

هرثمه بن سليم با گريختن از حريم و حرم حسيني رفت تا براي هميشه در قبر عافيت طلبي و دنياخواهي دفن شود. اما بعضي از فراريان از جور عبيدالله همانند عبدالله بن عمير و همسر وي، حبيب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، و تعداد قليل ديگري با فرار از تاريكي و ظلمات بني اميه به حسين (ع) پيوستند و جاودانگي و سعادت جاودانه را يافتند.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، ص 255، العوالم، ج 17، ص 147، الانوار النعمانيه، ج 3، ص 240، شرح الاخبار، ج 3، ص 141، وقعة الصطين، ص 140، شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 3، ص 169، تهذيب التهذيب، ج 2، ص 348.