بازگشت

بسيج مردم و امكانات كوفه


محمد بن اشعث، كثير بن شهاب حارثي، و قعقاع بن سويد مأموريت يافتند تا مردم را مهياي جنگ سازند. [1] هيچ كس از اعزام به كربلا معاف نبود. بزرگان كوفه با شوقي وصف ناپذير در تكاپوي تدارك سپاه و ملزومات جنگي بودند. به منظور ايجاد رعب و هراس در ميان مردم، نيروهاي امنيتي با هر بهانه اي به بازجويي و بازداشت اهالي شهر مي پرداختند. آنها به منظور ايجاد ارعاب و از بين بردن قدرت انديشه در مردم از هيچ جنايتي فروگذار نبودند، تا آنجا كه مردي اهل شام براي مطالبه ي ميراث خود به كوفه آمده بود، و خود را به اردوگاه سپاه معرفي نكرده بود، بدون محاكمه و در مقابل ديدگان مردم اعدام شد. [2] .

براي گريز از سايه ي مرگ جايي امن تر از نخيله نبود، غافل از اينكه در اردوگاه عبيدالله جز مرگ نمي فروشند، و جز ننگ برداشت نمي كنند. هر لحظه بر تعداد سپاهيان افزوده مي شد و تشنگان قدرت و فريفتگان دنيا اشتياق عجيبي داشتند تا به سوي آوردگاه حسيني حركت كنند. زيباترين نغمه براي پيمان شكنان حرفه اي كوفه صداي چكاچك بازار آهنگران بود كه هر لحظه را براي ساخت سلاح غنيمت مي شمردند.

نخيله مملو از مردماني بود كه فضايل را وانهاده، و تاريكيهاي جاهليت جانهايشان را پر كره بود. سالهاي دوري نبود كه در همين محل پدر امام حسين (ع) با كوفيان سخن گفته بود:


«اللهم اني قد مللتهم و ملوني و سئمتهم و سموني فأبدلني بهم خيرا منهم و أبدلهم بي شرا مني. اللهم مث قلوبهم كما يماث الملح في الماء، أما و الله لوددت ان لي بكم الف فارس من بني فراس بن غنم.» [3] .

«خداوندا اينها از من خسته اند و من از آنان خسته ام، آنان از من به ستوه آمده اند و من از آنان دل شكسته ام، پس بهتر از آنان را مونسم كن و بدتر از مرا بر آنها بگمار. به خدا سوگند! دوست داشتم به جاي شما هزار سوار از بنوفراس بن غنم برايم بود.»

فرصتي فراهم شده بود تا مسلمانان كوفي بتوانند زحمات پيامبر (ص) و خون دل خوردنهاي علي (ع) را جبران كنند، لذا دسته دسته رو به سوي كربلا نهادند.


پاورقي

[1] انساب الاشراف، ج 3، ص 178، العبرات، ج 1، ص 427.

[2] اخبار الطوال، ص 252، بغية الطلب، ج 6، ص 2626، الامام الحسين و اصحابه، ج 1، ص 229.

[3] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 25.