بازگشت

حر و اضطراب آفريني


حر حتي براي لحظه اي از امام (ع) غافل نمي شد و سايه به سايه ي كاروان حسيني راه پيمود. او نيز در برزخ سختي بود و جز به انجام مأموريت اداري و نظامي خود نمي انديشيد و حضور در اردوگاه بني اميه شخصيتي به او بخشيده بود كه بتواند بيخود از هويت و ريشه ي خود قلب امام هدايت را به رنج آورد و دل زهرايي زينب را بلرزاند.

از آثار زندگي در لواي طاغوت همين رفتار و كرداري است كه حر در وادي ذوحسم نشان داد. آن كس كه ولايت يزيد و عبيدالله را پذيرفت، نه نمازي سعادت آفرين و نجات بخش خواهد داشت و نه روزه و عبادت و عمل صالح هدايت گري براي او تحصيل خواهد شد، نه قرآن نسخه ي هدايت او خواهد بود، نه پيوستگي به ذكر و توسل او را از چاه ضلالت بيرون خواهد كشيد حر متدين، عابد، متفكر، مدير، مدبر، و نظامي مبتكر، مادامي كه در زير خيمه ي طاغوت آل ابوسفيان


است، جز پوسته اي از زخم پرعفونت و جان آزار بني اميه نيست، خود مي داند حسين (ع) به منزله ي جان و هويت پيامبر است اما او را تهديد مي كند، مي داند زينب يادگار اميرالمؤمنين و زهراست اما دل او را پر از خوف و هراس مي نمايد.

كاروان توحيدي حسين در حالي كه زنان و كودكان مضطرب آل پيامبر براي سلامت جان امام هدايت خود، و اميد تقواپيشگان حسين بن علي نگران بودند، به هر سويي كه حركت مي كرد حلقه ي محاصره ي نيزه ها و شمشيرهاي بني اميه عرصه را بر آنها تنگ مي كرد و زمين با همه ي گستردگي براي آل عصمت تنگ شده بود.

فضاي رعب آور با تهديدهاي پي در پي حر شرايط بسيار تلخي را رقم مي زد، او بارها به امام هشدار داد كه اگر ستيز كني كشته خواهي شد، غافل از اينكه امام (ع) به چيزي جز خدا و احياي آنچه از انبيا و امامان حق در شرف موت و انقراض بود نمي انديشيد، و در يك برنامه ي بسيار سنجيده و حكيمانه راه و روشي را به نمايش مي گذاشت كه تا ابديت تاريخ هيچ ابهامي در حقانيت خود و حق ناپذيري و جنايت آفريني بني اميه نمانده باشد.