بازگشت

مشاهده طلايه داران بني اميه


چون روز به نيمه رسيد و كاروان يكتاپرستي با سرعتي افزونتر راه ميعادگاه خويش را مي پيمود، با تكبير جلودار كاروان همگي دچار تعجب شدند. امام (ع) از آن مرد پرسيد: تكبير گفتن تو براي چه بود؟ آن مرد پاسخ داد: از دوردست نخلستانهاي خرما مي بينم. عبدالله بن سليم و مذري بن مشمعل گفتند: تا آنجا كه ما مي دانيم در اين منطقه نخلستاني وجود ندارد. امام (ع) از آنها پرسيد: شما مي پنداريد او چه ديده است؟ آنها گفتند: آنها مقدمه سپاهي هستند و گمان مي كنيم سرهاي اسبها را ديده باشد. امام (ع) فرمود: من هم چنين مي بينم. [1] آيا پناهگاهي امني هست كه آنجا را پشت سر خود قرار دهيم و مطمئن گرديم كه اين سپاه رو به روي ما قرار خواهد گرفت؟

به امام (ع) پاسخ دادند: ذو حسم (ذو جشم به روايت ابن قتيبه شكارگاه نعمان بن منذر بود)، در سمت چپ كاروان قرار دارد. اگر زودتر از آنان بدانجا برسي همان خواهد شد كه اراده كرده اي. [2] .

كاروان حسيني تغيير مسير داده و راه ذوحسم را پيش گرفت، اما طلايه داران بني اميه نيز در پي كاروان به راه افتادند و بزودي نيزه هايشان چون دسته ي زنبور، و پرچمهايشان همانند بال پرندگان از دور نمايان شد. اولين بار بود كه در طول اين مسير چنين شرايطي به وجود مي آمد. [3] .



پاورقي

[1] وقعة الطف، ص 168، اخبار الطوال، ص 247، بغية الطلب، ج 6، ص 2622، العبرات، ج 1، ص 394.

[2] معجم البلدان، ج 2، ص 258.

[3] شرايط بحراني به علت تمهيداتي بود که عبيدالله پس از آگاهي از حرکت امام حسين (ع) به سوي کوفه به کار بسته بود، او حصين بن تميم را که فرمانده پليس کوفه بود به قادسيه اعزام کرد و حصين نيروهاي خود را در خطوط مواصلاتي قادسيه، خفان، قطقطانيه، لعلع و واقعه مستقر کرد تا هرگونه ترددي را زيرنظر داشته باشند. خود عبيدالله نيز پس از اطمينان از ثبات کوفه و انزوا و دستگيري و حبس ياران، امام (ع) در نخيله که اردوگاه سپاه کوفه بود رحل اقامت افکند و تا شهادت امام (ع) حسين (ع) در همانجا ماند. او آنچنان سپاه بزرگي براي نبرد با کاروان کم تعداد حسيني فراهم کرد که طراح بن عدي در گزارش خود به امام (ع) گفت: تاکنون نظير آن را نديده‏ام. تاريخ طبري، ج 5، ص 6.