بازگشت

زرود، سعادت زهير بن القين


كاروان عشق و حماسه همچنان راه مي پيمود و پس از گذشتن از منزلگاه شقوق در روز دوشنبه بيست و يكم ذيحجه در سرزميني حد فاصل خزيميه و ثعلبيه به نام زرود فرود آمد. [1] خيمه ي افراشته اي توجه امام (ع) را به خود جلب كرد و پرسيد: آن خيمه از كيست؟ پاسخ دادند: خيمه متعلق به زهير بن قيس است؛ مردي كه در طول مسير از اينكه با حسين بن علي مواجه شود هراس و ديدار با او را خوش نمي داشت، و آنچنان راه مي پيمود كه در هيچ كدام از منازلي كه ناچار از گذشتن با كاروان توحيدي آل عصمت بود با وي مواجه نشود، اما اين بار در زرود سرنوشت برگ ديگري را رقم زد. پيك هدايت و سعادت امام صالحان پرده ي خيمه او را كنار زد و پيغام داد كه فرزندان رسول خدا او را به حضور طلبيده است. با شنيدن پيغام همگي در حيرتي غم افزا فرو رفتند و خود زهير مبهوت ديگران را نگاه مي كرد؛ آنچنان خاموش و بي حركت كه گويي پرندگان بر سرهايشان آشيان گرفته بودند. زهير قصد همراهي نداشت، اما در انتخاب همسر، زني را برگزيده بود كه در همسري صادق، و در مشاوره عاقله مورد اعتماد و آشناي به صلاح و سداد بود. همسر زهير گفت: سبحان الله! فرزند فرستاده ي خدا تو را مي خواند و پاسخ نمي دهي؟ اين نهيب همانند بانگي عرشي جان زهير را تكان داد و در حالي كه افسرده و غمگين مي نمود و ابهام و حيرت از چهره اش هويدا بود راه خيمه ي حسيني را پيش گرفت. تاريخ در حافظه ي مردانش ثبت نكرده است كه در ميان حسين (ع) و زهير چه گذشت.

اما حاصل آن ملاقات الهي و اهورايي آنچنان شخصيت او را آسماني كرد كه با چهره اي گشاده و لبهايي پرتبسم بازگشت، و در حالي كه فرمان داد خيمه ي او را به مجاورت كاروان يكتاپرستي منتقل كنند، به همسر خود گفت: تو را طلاق مي دهم [تا آزاد باشي] همراه برادر خويش به خانه بازگرد كه من تصميم دارم در اين سفر با حسين همراه باشم و جانم را فداي او كنم. و شما همراهان من نيز هر كدام مشتاق شهادت است مرا همراهي كند و آن كس كه خوش ندارد به خانه ي خويش بازگردد هيچ كس با او نماند، و همسرش در حالي كه با نگاهي آرزومند او را مي نگريست، گفت: در روز رستاخيز نزد جد حسين مرا ياد داشته باش. [2] زهير كه در باغ خاطر خود يادي از جنگ بلنجر داشت، گفت: چون پيروز شديم و غنايم فراواني به دست آورديم، سلمان باهلي به من گفت آيا از اين پيروزي و غنيمتهاي به دست آمده شادمان شدي؟ گفتم: آري.


سلمان گفت: وقتي جوانان خاندان رسالت را ديديد و زمان او را درك كرديد، در ركاب آنان جهاد كنيد و از اينكه در همراهي ايشان مجاهده مي كنيد خوشحال تر از تحصيل اين غنايم باشيد. [3] .


پاورقي

[1] وقعة الطف، ص 161.

[2] مقرم، مقتل الحسين، ص 207، الفتوح، ج 5، ص 78، بحارالانوار، ج 44، ص 371، معالم المدرستين، ج 3، ص 64.

[3] تاريخ طبري، ج 5، ص 396، ابن اثير، کامل، ج 3، ص 277، العبرات، ج 1، ص 377، شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 73.