بازگشت

تبديل حج به عمره، و خطبه ي امام


امام (ع) با درك صحيح از موقعيت، حج خود را به عمره تبديل كرد و فرمان حركت صادر فرمود و در خطبه اي حقايق مأموريت و شرايط روزگار خود را با اهل ايمان در ميان گذاشت.

همه ي ستايشها مخصوص خداوند است. آنچه او خواهد [تحقيق يابد] و كسي را توانايي انجام كاري نيست جز به كمك او، و سلام خدا بر فرستاده ي او باد.

مرگ همانند گلوبند دختران آويزه ي گردن فرزندان آدم است، و من آن گونه اي كه يعقوب به ديدار يوسف مشتاق بود آرزومند ملاقات نياكان خويشم، و از پيش شهادتگاهي برايم گزيده اند كه بايد خود را به آن برسانم، و گويا گرگهاي حريص بيابانهاي نواويس [1] را مي بينم كه بند بند جسم مرا از هم جدا و شكمهاي خالي خود را پر مي كنند. از آنچه با قلم تقدير الهي رقم خورد، گريزي نيست. هر آنچه رضايت خداوندي است خشنودي ما خاندان پيامبر در همان است. بر بلاي او شكيبايي مي كنم تا او پاداش كامل صابران را به ما عطا كند. آنانكه با رسول خدا خويشاوندي دارند از او جدا نمي گردند، و در حريم قدس كبرياي در محضر او خواهند بود، و چشم پيامبر به ديدار آنها روشن شود و وعده ي خود را در حق ايشان وفا فرمايد. هر آن كس كه خون خويش را در راه، [قداست] فدا مي كند و خود را مهياي ديدار خدا ساخته است با ما رهسپار شود كه به خواست خدا صبحگاه حركت خواهم كرد. [2] .

آنگاه فرمود: بدرستي كه بردباري زيور جان است، و وفاي به عهد جوانمردي، و پيوند [يا خدا و اولياء او] وسيله ي خوشحالي، خود برتربيني پنداري گزاف است، شتاب ورزيدن بي خردي، و ناتواني و زياده روي گرداب نابودي است، و هم نشيني با پست همتان شر، و مجالست با تبهكاران ترديدآور است. [3] .


آنچه امام (ع) فرمود صحيفه ي نهضت جاويداني بود كه در آينده ي ابدي فرزندان آدم براي هميشه درخشش خواهد داشت، و هيچ جمعيت و گروهي در صحيفه ي حق و باطل نمي تواند خود را مخاطبين آن خارج شمارد. گستره ي كلام امام (ع) آنچنان وسيع و پيغامش بدان گونه ژرف است كه در طول و عرض و ارتفاع هستي، كسي را توان فرار و گريز از آن نيست.


پاورقي

[1] قريه‏اي است نزديک کربلا، ابصار العين، ص 17.

[2] الحمدلله و ما شاءالله، و لا قوة الا بالله، [و صلي علي رسوله] خط الموت علي ولد آدم مخط القلادة علي جيد الفتاة، و ما اولهني الي اسلافي اشتياق يعقوب الي يوسف، و خيرلي مصرع انا لاقيه کاني اوصالي يتقطعها عسلان الفلوات بين النواويس و کربلاء فيملان مني اکراشا جوفا و اجربة سغبا، لا محيص عن يوم خط بالقلم، رضي الله رضانا اهل البيت، نصبر علي بلائه و يوفينا اجور الصابرين لن تشذ عن رسول‏الله صلي الله عليه و آله لحمته، و هي مجموعة له في حظيرة القدس، تقربهم عينه و ينجزبهم وعده من کان باذلا فينا مهجته، و موطئا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا فاني راحل مصبحا انشاءالله تعالي.

خوارزمي، مقتل الحسين، ج 2، ص 5، مثير الاحزان، ص 20، الدمعة الساکبه، ج 4، ص 234.

[3] ان الحلم زينة، و الوفاء مروءة و الصلة نعمة، و الاستکبار صلف، و العجلة سفة، و السفه ضعف، و الغلو ورطة، و مجالسة اهل الدناء شر، و مجالسة اهل الفسق ريبة.