بازگشت

محاصره خانه طوعه


فردا روز بلال خود را به عبدالرحمن بن محمد بن اشعث رساند و خبر داد كه مسلم در خانه ي ماست، و محمد بن اشعث نيز پس از آگاهي، عبيدالله را آگاه كرد و خود وي مأموريت يافت تا به اتفاق هفتاد نفر مسلم را دستگير و به قصر حكومتي بياورند. مسلم بن عقيل كه شب سخت


حيرت انگيزي را گذرانده بود، [1] . با شنيدن شيهه ي اسبها و همهمه ي مردم پي برد كه براي دستگيري وي هجوم آورده اند او دريافت عده اي از عوامل عبيدالله به درون خانه نفوذ كرده اند؛ پس با شمشير از پناهگاه خويش بيرون آمد و متجاوزترين را از حريم خانه بيرون راند و در حالي كه خود را مهياي نبردي نابرابر، عجيب، و بالاتر از حماسه مي كرد، با خود سخن مي گفت: «[مسلم] بيرون رو به سوي مرگي كه از آن گريزي نيست». [2] .


پاورقي

[1] شب، ماندن مسلم در خانه‏ي طوعه از رازهايي است که تا ابد پوشيد مي‏ماند، اما نکاتي در تاريخ ثبت شده است که پر از لطايف آموختني است. باقر شريف القريشي در حياة الامام الحسين، ج 2، ص 388، نوشته است که مسلم تا پاسي از شب را به عبادت الهي پرداخت و چون براي لحظاتي به خواب رفت امام علي (ع) را در خواب ديد که به او فرمود: بزودي به ما ملحق خواهي شد و چون از خواب بيدار شد دانست که بزودي شهيد مي‏شود. همچنين نوشته‏اند چون سپيده سر زد طوعه براي مسلم آب آورد و گفت: مولاي من ديشب را نخوابيدي! مسلم گفت: چرا لحظاتي به خواب رفتم عمويم اميرالمؤمنين فرمود شتاب کن، و من بر اين باورم که آخرين روزهاي عمر خود را سپري مي‏کنم. نفس المهلوم، ص 109.

[2] يا نفس اخرجي الي الموت الذي ليس منه محيص، مقاتل الطالبيين، ص 104.