بازگشت

عبادت عبيدالله از هاني بن عروه و شريك بن اعور


هاني بن عروه به بيماري مبتلا شد و عبيدالله كه از ساليان پيش با وي دوستي داشت به ملاقات وي رفت. عمارة بن عبيد سلولي كه حضور عبيدالله را در منزل هاني فرصتي مناسب براي هلاكت وي به حساب مي آورد پيشنهاد كرد كه ابن زياد به قتل رسانده بود، اما هاني پاسخ داد نمي خواهم او در خانه ي من كشته شود. [1] .


كشته شود، و دوم رسول خدا فرمود: ايمان موجب خودداري از غافلگيرانه كشتن است و مؤمن كسي را غافلگيرانه و ناگهاني به قتل نمي رساند. [2] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 5، ص 363، العبرات، ج 1، ص 314، يعقوبي در تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 218، و ابن قتيبه در الامامة و السياسه، ج 2، ص 4، نوشته‏اند که هاني در پاسخ به پيشنهاد قتل عبيدالله ضمن پذيرش آن گفت: هنگامي‏که پسر زياد نزد من نشست من آب مي‏طلبم و آنگاه شما بيرون آمده و او را بکشيد. پس چون عبيدالله بر او وارد شد هاني گفت: برايم آب بياوريد، چون بيرون نيامدند فرياد زد: آب بياوريد چرا تأخير مي‏کنيد. آب بياوريد اگر چه جانم [بر سر آن] گذاشته شود. عبيدالله مشکوک شد و برخاست و به قصر مراجعت کرد.

[2] اخبال الطوال، ص 235، العبرات، ج 1، ص 311، با کمي‏اختلاف تاريخ طبري، ج 5، ص 363، بحارالانوار، ج 44، ص 343، العوالم، ج 17، ص 192، کامل، ج 3، ص 269، شريک بن اعور سه روز پس از اين ماجرا وفات يافت و عبيدالله بر او نماز گزارد. طبري مي‏نويسد: بعد از شهادت هاني و مسلم به عبيدالله گفتند که شريک، مسلم را به قتل تو ترغيب مي‏کرد و آن روز که به ملاقات وي رفتي برنامه براي قتل تو بود. عبيدالله برافروخت و گفت: به خدا سوگند هيچ‏گاه بر جنازه‏ي مردم عراق نماز نخواهم خواند و اگر قبر زياد (پدرش) اينجا نبود قبر شريک را مي‏شکافتم، ابن اثير، کامل، ج 3، ص 270، تاريخ طبري، ج 5، ص 363.