بازگشت

تغيير شرايط كوفه


با تمهيدات عبيدالله بسرعت شهر ناامن شد و فرستاده ي امام حسين (ع) چاره اي جز ترك محل اقامت خود كه ديگر پايگاه امني به حساب نمي آمد نيافت، و با رفتن به منزل هاني بن عروه [1] .


زندگي مخفيانه ي مسلم بن عقيل آغاز شد. آرام آرام جو عمومي به نفع طواغيت بني اميه در حال تغيير بود، از يك سو رسالت مسلم نيمه تمام مانده بود، از سوي ديگر بعضي از اصحاب و ياران وي با توجه به عدم آمادگي رزمي مردم و كمبود منابع مالي براي تجهيزاتشان زمان را براي قيام عملي او مناسب نمي ديدند [2] و از جانب ديگر امنيت او به خطر افتاده بود، شبكه هاي جاسوسي بني اميه جان تازه اي پيدا كرده و با بسيج امكانات و منابع مالي فراوان، امكان نفوذ به هر روزنه را داشتند.

عبيدالله با گزارش جاسوسان به فراست دريافته بود كه مهمترين مشكل مسلم و پيروان اهل بيت منابع مالي براي تجهيز بيعت كنندگان است، لذا با استفاده از همين حربه به جست و جوي مسلم بن عقيل ادامه داد، عبيدالله به يكي از جاسوسان مورد وثوق خود (معقل) سه هزار درهم پرداخت كرد و گفت: محل اختفاي مسلم را از طريق ياران او جست و جو كن. اگر كسي و يا گروهي از ايشان را يافتي پولها را به آنها بپرداز و بگو اين مبلغ را براي جنگ با دشمنان هزينه كنيد، و چنان كن كه پندارند از ايشاني، و چون اعتماد آنها را به دست آوردي پيوسته با ايشان رفت و آمد كن تا مخفيگاه مسلم را شناسايي كني و نزد او بروي.

معقل به مسجد رفت. مسلم بن عوسجه در نماز بود. چون از نماز فارغ شد معقل گفت: مردم مي گويند مردم براي حسين (ع) با تو بيعت مي كنند، اي بنده ي خدا! من از شما هستم و خداوند محبت اهل بيت رسالت و دوستان آنها را بر من ارزاني داشته. آنگاه در حالي كه مي گريست ادامه داد: دارايي من سه هزار درهم است كه مي خواهم به نماينده ي پسر دختر پيامبر كه به كوفه آمده است پرداخت كنم، مي خواهم او را ببينم ولي محل اقامت او را نمي دانم. اين پولها را بگير و مرا نزد او ببر و اگر خواستي پيش از ملاقات او با تو بيعت مي كنم، مسلم بن عوسجه از او بيعت و پيمان استواري گرفت كه راز او را برملا نكند. پس از چند روز انتظار معقل را به حضور مسلم بن عقيل بردند و از آن روز گزارشهاي مربوط به مسلم پي در پي به عبيدالله گزارش مي شد. [3] .



پاورقي

[1] هاني بن عروه از شيعيان استوار اميرالمؤمنين علي (ع). از بزرگان کوفه بود که جمعيت فراواني تحت امر او بودند. وي در جنگهاي جمل، صفين، و نهروان و در رکاب علي (ع) بود و در زمره‏ي صحابه‏ي رسول خدا شمرده مي‏شد، و هنگام شهادت نود بهار از عمر او گذاشته بود.

[2] مسلم در منزل هاني تصميم گرفت با توجه به بيعت گسترده‏ي مردم بر عليه عبيدالله قيام کند، اما هاني او را مانع شد و گفت که در جنگ با عبيدالله خويشتن‏دار باشد، ابن شهر آشوب، مناقب، ج 4، ص 91.

[3] حياة الامام الحسين، ج 2، ص 271، شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 43، بحارالانوار، ج 44، ص 342، مقاتل الطالبيين، ص 64، الفتوح، ج 5، ص 69.