بازگشت

نامه مسلم به امام


چون مسلم بن عقيل اقبال گسترده ي مردم كوفه را مشاهده نمود و بيعت آنها را اخذ كرد، در نامه اي به امام (ع) نوشت: هيجده هزار تن از مردم با او به نمايندگي از سوي امام بيعت كرده اند، و از امام (ع) تقاضا كرد به سوي مردمي كه مشتاق، در بيعت اويند، حركت كند. [1] نامه ي مسلم توسط قيس بن مسهر صيداوي و عابس بن ابي شبيب به سوي امام (ع) فرستاده شد.

فضاي عمومي شهر كوفه تحت تأثير حضور شكوهمند مسلم بن عقيل و هدايتهاي الهي او رنگ و بوي ديگري به خود گرفته بود، هر روز بر خروش جريان مردمي ضد بني اميه افزوده مي گشت؛ چنين شرايطي براي پيروان يزيد ناخوشايند بود، ضمن اينكه نعمان بن بشير والي كوفه نيز موقعيت پديد آمده را با مصالح و منافع خود سازگار نمي ديد و مي بايست براي مهار و كنترل اوضاع ابتكار عمل نشان مي داد. وي در اجتماع مردم بر منبر خطابه قرار گرفت و گفت: اي بندگان خدا! اهل تقوا باشيد و به سوي فتنه و اختلاف حركت نكنيد. كه موجب ريختن خونهاي فراوان، كشته شدن مردان، و غارت شدن اموال مخالفان خواهد بود. من با هيچ كدام از شما كه با من در ستيز نباشد پيكار نمي كنم، و كسي از شما را محبوس نمي سازم. اما اگر دشمني كنيد و آن پيماني را كه پيشاپيش بسته ايد بشكنيد، و با حكومت يزيد مخالفت نماييد، به خدا سوگند تا جان بن تن و شمشير به كف دارم با شما خواهم جنگيد، ولو اينكه كسي از شما مرا ياري نكند. [2] .

اين تهديد و ارعاب نعمان بن بشير با روحيات افراطيون وابسته ي بني اميه سازگاري نداشت، لذا در همان جلسه عبدالله بن مسلم حضري از جاي برخاست و با تندي به نعمان بن بشير گفت: با اين روش كاري از پيش نخواهي برد و چنين فتنه اي جز با سركوب جدي مخالفين خاموش نخواهد شد، اي نعمان، رأي و انديشه ي تو همانند رأي و انديشه ي مردم عاجز و ناتوان است. حاكم كوفه كه از سخنان عبدالله بن مسلم برآشفته بود گفت: اگر از مستضعفين جامعه به حساب آيم ولي در اطاعت خدا باشم بهتر است از اينكه در معصيت خدا از عزيزترين ها باشم. [3] .



پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، ص 336، البداية و النهاية، ج 8، ص 163.

[2] ابن اثير، کامل، ج 4، ص 22، الفتوح، ج 5، ص 57، شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 38.

[3] ان اکون مستضعفين في طاعة الله احب الي ان اکون من الاعزين في معصية الله تاريخ طبري، ج 5، ص 356، الفتوح، ج 5، ص 59.