بازگشت

حركت كاروان حسيني از مدينه


به هر حال كاروان توحيدي حسين بن علي در ميان اندوه بزرگ بني هاشم و مؤمنان راستين مدينه راه مكه را پيش گرفت و با به حركت در آمدن قافله، امام (ع) صالحان و يكتاپرستان به تلاوت قرآن پرداخت، فخرج منها خائفا يترقب قال رب نجني من القوم الظالمين. [1] هر دل آزاده اي مي توانست شرايط موجود در جامعه ي اسلامي را از كلام امام حق دريابد، در منطق حسين بن علي طاغوت و فرعون در زير هر حجابي كه قرار بگيرد جريان مفسد ضد خدا و مردم است، آنگاه كه قساوت و روح طاغوتي رامسس دوم در اعلي درجه ي ممكن قرار گرفت و مردمان بني اسرائيل بسختي گرفتار پستي و زبوني شد بودند و براي زندگي كوتاه و آلوده دنيايي تبعيت از فرعون را ضامن عزت و شرف و جاه طلبي هاي خود مي دانستند، طبيعي بود كه موسي (ع) به عنوان فرستاده و حجت خدا در ميان چنين آرا و انديشه هايي امنيت نداشته باشد. جمعيتي تحقير شده، و بي اراده، و پژمرده كه انگيزه هاي الهي و انساني خود را از دست داده باشد، ديگر تحمل حضور عشق آفرين و حماسه ساز امام حق را ندارد. در سال 60 موقعيت حسين بن علي همانند تنهايي موسي، و موقعيت حاكميت ظالم بني اميه چون فرعون بزرگ مصر بود؛ حقيقتي كه امام (ع) با كلام وحي آن را براي مردم تبيين فرمود و راه مكه را پيش گرفت؛ همان راه اصلي و مقدس، تا وي در همراهي با مشيت الهي از راه باز نماند.

خورشيد فروزان كاروان توحيدي حسين، زينب بود كه با گذشت كمي بيش از پنجاه سال در


اوج كمال قرار داشت؛ زني كه با هجرت خود تعطيلي محافل غني تفسير قرآن زنان و انديشمندان مدينه را رقم مي زد؛ بانويي كه از زمان حيات اميرالمؤمنين و امام مجتبي همواره مورد مشورت امامان هدايت بود و او را صاحبة الشوري مي ناميدند. زني كه با خروجش از مدينه گويي ماهتاب عقل و انديشه در شهر پيامبر به تاريكي مي گراييد و همراهي او با آفتاب حسيني قافله ي عشق و حماسه و معرفت و حقيقت را زينت و اعتبار ديگري مي بخشيد.

خروج امام (ع) پس از آن بود كه اطلاع يافت عمرو و بن سعيد بن عاص امير الحاج اموي، از سوي طاغوت بني اميه مأموريت داد هر جا حسين بن علي را ديد بي درنگ او را به شهادت رساند. [2] چون كاروان توحيدي حسيني از مدينه خارج شد در نخستين منزل پالايش و تصفيه اهالي دنيا آغاز گرديد و گروهي از همراهي امام (ع) جا ماندند تا چند صباحي ديگر را از چرب و شيرين دنيا بهره مند باشند، غافل از آنكه دنياي بي حسين محدوده اي كودكانه و سرابي بد عاقبت بيش نيست.

در مسير راه عبدالله بن مطيع به محضر امام (ع) شرفياب شد و گفت: جانم فدايت باد، قصد كجا كرده اي؟ امام (ع) فرمود: هم اكنون عازم مكه هستم و از خداوند خير مي طلبم.

عبدالله بن مطيع گفت: از خداوند براي شما طلب خير مي كنم، مبادا از مكه راه كوفه را پيش گيري كه شهري بدخاطره است، [شهري است كه] پدرت را آنجا كشتند و برادرت را در چنگال دشمنان رها كردند و با او نيرنگ كردند، او را زخم زدند و نزديك بود كه او را به قتل رسانند، در حرم الهي بمان كه تو بزرگ عرب هستي و در ميان اهالي حجاز كسي در رتبه و مقام با تو برابر نيست. در آنجا بمان تا مردم در اطراف تو اجتماع كنند. به خدا سوگند كه بعد از تو ما را به زنجير هلاكت و بردگي مي كشند. [3] .


مسير راه پرخطر و تصميم بني اميه براي برخورد با امام (ع) و انهدام اسلام ناب، جدي بود و تعدادي از همراهان امام (ع) در مقام مصلحت انديشي به وي پيشنهاد كردند تا كاروان حسيني همانند عبدالله بن زبير در خاموشي و از بيراهه به سوي مكه عازم شوند، امام (ع) كه از افقي بسيار بالاتر از قله ي انسان به ابديت اسلام و انسان مي انديشيد فرمود: به خدا سوگند! از اين راه جدا نمي شوم تا هر آنچه را خداوند مقرر فرموده، تقدير كند. [4] .

عمر بن سعيد كه بتازگي با حفظ سمت حكومت مكه به حكومت مدينه منصوب شده بود، عمر بن زبير را به فرماندهي پاسبان (شرطه) برگزيد و او را مأمور كرد تا برادرش عبدالله بن زبير را كه هواي حكومت داشت دستگير و اطرافيان وي را سركوب كند، اما چون عمر بن زبير به مدينه رسيد دريافت كه برادرش از شهر خارج شده است، [5] اما اين خبر مانع از تعقيب، دستگيري و مجازات هواداران و ياران عبدالله نشد و عمر بن زبير با شدت فراوان به سركوب هر نوع مخالفت پرداخت و آنگاه براي دستگيري برادرش عازم مكه شد.



پاورقي

[1] سوره‏ي قصص آيه‏ي 21، چون موسي ترسان و نگران از آنجا بيرون شد گفت: پروردگارا مرا از ستمکاران نجات بخش.

[2] مقرم، مقتل الحسين، ص 165، شيخ مفيد، در ارشاد، ج 2، ص 33، علامه مجلسي، در بحارالانوار، ج 44، ص 326، و بلاذري، در انساب الاشراف، ج 5، ص 215، ابن عبدالبر، در استيعاب، ج 1، ص 381، ابن جوزي، در المنتظم، ج 5، ص 324، خروج امام (ع) از شهر مدينه را دو روز مانده به پايان ماه رجب گزارش کرده‏اند، ابن اعثم، در الفتوح، ج 5، ص 34، خوارزمي در مقتل الحسين، ج 1، ص 189، و ابن نما در مثير الاحزان، ص 10، سوم شعبان را که روز ولادت امام حسين (ع) نيز مي‏باشد به عنوان روز هجرت امام (ع) گزارش کرده‏اند.

[3] العقد الفريد، ج 4، ص 376، انساب الاشراف، ج 5، ص 316، کامل، ج 3، ص 266، وقعة الطف، ص 88، طبري مي‏نويسد امام (ع) در پاسخ ابن‏مطيع فرمود: اکنون آهنگ مکه دارم و بعد از آن نيز صلاح خود را از خداوند مي‏طلبم، ابن قتيبه دينوري مي‏نويسد: امام (ع) در پاسخ ابن‏مطيع فرمود: خداوند آنچه را اراده فرمود، پيش خواهد آورد.

[4] تاريخ طبري، ج 5، ص 351، العبرات، ج 1، ص 280، الفتوح، ج 5، ص 34، بحارالانوار، ج 44، ص 332، المنتخب، ج 2، ص 421، المنتظم، ج 5، ص 327.

[5] البداية، و النهاية، ج 8، ص 148.