بازگشت

عظمت صراحت در گفتار


اين عظمت هم يكي از بزرگواريهاي همه جانبه اي است كه در وجود حسين (ع) مي جوييم، و چنانكه پيداست، با عظمت قبل اختلاف چنداني ندارد، تنها اختلافشان در اين است كه آن يك اعتقادي، و اين يك عملي است. در نظر برخي از افراد مبدأ و اصل بسي بزرگ است، اما همراه با نرمش و نيرنگ. ليكن حسين در برابر اصول چنان عظمتي از خود نشان داد كه «نيزه بر نيزه خرد مي شد» كه هرگز حاضر نبود در برابر چيزي مانند تقاضاي


بيعت براي يزيد، سر مويي از آن برگردد و يا دست از آن بردارد، و همان فرياد بلندي كه چون شعله ي آتش بود از او انتظار مي رفت، بطوري كه به گفته ي بشار بن برد:



ولي المهابة في الأحبة و العدي

و كأنني أسد له تامور



عزبت خليلته و أخطأ صيده

فله علي لقم الطريق زئير [1] .



و آن بانگ بلند با سه كلمه اي كه حسين برايشان به جهاد برخاست و در راه آنها به شهادت رسيد تا نامتناهيها موجزنان ادامه يافت:

خدا، پيامبر، قرآن


پاورقي

[1] سپاس ويژه‏ي الله، و آنچه مشيت الله است، و نيرويي به کار نايد جز بوسيله‏ي الله، و صلوات خدا بر رسول الله. مرگي که سرنوشت فرزندان آدم شده چنان برازنده و زيبا است که گردنبند جواهر در گردن دختران جوان، چنان به ديدار گذشتگانم واله و شيفته‏ام که يعقوب مشتاق ديدار يوسف بود. بهترين مرگ در پيکار مرگي است که من با عشق و افتخار با آن روبه‏رو مي‏شوم. هم‏اکنون به چشم پيوندهاي تن خويش را مي‏نگرم که گرگهاي بيابان در ميان نواويس و کربلا پاره پاره مي‏کنند و روده‏هاي تهي و شکمهاي گرسنه‏ي خود را از آنها پر مي‏سازند. گريز از روزي نيست که با قلم مشيت پروردگار به نگارش درآمده است، خوشنودي خدا خوشنودي ما خاندان پيامبر است، در برابر آزمايش او پايداري پيشه مي‏کنيم و در برابر، پاداش پايداران به دست آريم. پاره‏هاي تن رسول خدا هرگز از او جدا نمي‏گردند، بلکه همه با هم يکپارچه در بهشت برين گردآيند و چشمش را با چنين گردآمدن روشن گردانند، و پيماني را که با او بسته‏اند بدين وسيله به سر رسانند. هان بدانيد و هش داريد که تنها کسي که پذيراي پرداختن پاره‏هاي جگر خويش در راه ما است، و به روان خويش وعده‏ي ديدار پروردگار را داده است، بايد به ما به حرکت درآيد، زيرا من بامدادان عزم رحيل دارم ان شاء الله! [از خطبه‏ي امام حسين در مکه - مثير الاحزان ابن‏نما، ص 41 از انتشارات مدرسة الامام المهدي - قم - م].