بازگشت

مشورت يزيد با بزرگان شام


ابن عبد ربه مي نويسد:... (يزيد گفت): اي اهل شام درباره ي اينان چه نظري داريد؟... نعمان بن بشير انصاري گفت: ببين اگر رسول خدا (ص) آنان را در اين حالت مي ديد چگونه رفتار مي كرد، تو نيز آن طور رفتار كن، گفت: دست از آنها بداريد و برايشان سايه بان بزنيد. سپس به خوراكشان رسيد و به آنها لباس پوشاند و جوايز بسياري براي آنها فرستاد و گفت: اگر ميان آنها و پسر مرجانه نسبتي بود، آنها را نمي كشت. سپس آنان را به مدينه بازگرداند». [1] .

از روايات چنين برمي آيد كه اين گفت و گو و مشورت خواهي، در اواخر دوران اقامت اهل بيت (ع) در شام انجام پذيرفت نه در مجلس عمومي يزيد - آن طور كه از ظاهر برخي كتابها برمي آيد -، زيرا پيش از اين شواهد چندي ذكر كرديم كه مجالس يزيد تكرار شد، هر چند كه ميزان اهميت آنها به يك اندازه نبود. بنابراين در اين هنگام يزيد به دنبال راهي براي گريز از حادثه اي بود كه اركان حكومتش را به لرزه در آورده بود. مؤيد اين مطلب نقل قاضي نعمان است كه مي گويد: سپس گفت: اي اهل شام! درباره ي اينان چه نظري داريد... نعمان بن بشير گفت:، ببين كه اگر رسول خدا (ص) زنده بود با آنها چگونه رفتار مي كرد، تو نيز چنان كن. يزيد گريست و فاطمه، دختر حسين (ع) گفت: «اي يزيد! درباره ي دختران رسول خدا (ص) كه اسير دست تواند چه مي گويي؟» پس گريه اش شدت گرفت! به طوري زنانش آن را شنيدند: و چنان گريستند كه همه ي حاضران در مجلس صدايشان را شنيدند.

گويند: اين واقعه پس از جاي دادنشان در منزلي بود كه نه آنها را از سرما حفظ مي كرد و نه از گرما. پس مدت يك ماه و نيم در آن سكونت داشتند به طوري كه از شدت گرما پوست صورت هايشان كنده شد؛ سپس آزادشان كرد. [2] .



پاورقي

[1] العقد الفريد، ج 5، ص 131؛ الامامة و السياسة، ج 2، ص 8؛ جواهر المطالب، ج 2، ص 271؛ مقتل خوارزمي، ج 2، ص 6؛ مثيرالاحزان، ص 98؛ الملهوف، ص 218.

[2] شرح الاخبار، ج 3، ص 268.