جوشيدن خون از زير سنگ
گذشته از آنچه درباره ي گريه ي زمين و آسمان بر سيدالشهدا (ع) نقل كرديم؛ و اينكه آسمان و زمين جز بر او و بر يحيي بن زكريا نگريستند؛ روايتهاي بسياري نقل شده است كه هر سنگي را كه برمي داشتند، زير آن خون تازه ديده مي شد: برخي از اين روايات از همه ي زمين و برخي از سرزمين شام و برخي ديگر از بيت المقدس نام مي برند.
ابن سعد نقل مي كند كه عبدالملك نزد پسر رأس الجالوت فرستاد و پرسيد: آيا در قتل حسين نشانه اي پديدار شد؟ گفت: در آن روز هر سنگي را كه برمي داشتند زيرش خون تازه مي جوشيد.». [1] .
از زهري نيز نقل مي كنند كه گفت عبدالملك بن مروان از من پرسيد: علامت كشته شدن حسين چه بود؟ گفتم: در آن روز هر سنگي را برمي داشتم خون تازه زير آن ديده مي شد. عبدالملك گفت: من و تو در اين قضيه ناآشناييم (كسي جز من و تو موضوع اين ديدار را نبايد بداند).». [2] .
همچنين ابن عساكر از ام حيان نقل مي كند كه گفت: «هر سنگي را در بيت المقدس برمي داشتند زير آن خون تازه يافت مي شد!». [3] .
خوارزمي به نقل از حماد بن زيد [4] مي نويسد: «نخستين باري كه زهري در مجلس وليد بن عبدالملك صحبت كرد وليد گفت: چه كسي از شما مي داند كه در روز قتل حسين (ع) سنگهاي بيت المقدس چه كردند زهري گفت: شنيده ام كه هر سنگي برداشته مي شد زير آن خون تازه ديده مي شد». [5] .
شيخ صدوق از فاطمه دختر امام علي (ع) نقل مي كند كه گفت: «آنگاه يزيد ملعون فرمان داد كه زنان حسين (ع) را همراه علي بن الحسين (ع) در زنداني كه آنان را از گرما و سرما حفظ نمي كرد حبس كردند. به طوري كه صورتهايشان پوست انداخت؛ و هر سنگي را كه در بيت المقدس از روي زمين برمي داشتند در زير آن خون تازه ديده مي شد و مردم آفتاب را ديدند كه بري روي ديوارها همانند ملحفه هاي رنگين سرخ شده است! [؟] تا آنكه علي بن الحسين از آنجا همراه زنان خارج شد و سر حسين (ع) را به كربلا باز گرداند. [6] .
نمونه ي روايتهايي كه از سرزمين شام نام مي برد اينهاست: طبراني از ابن شهاب نقل مي كند كه گفت: «در روز قتل حسين (ع) هر سنگي را كه در شام از زمين برمي داشتند زير آن خون بود!! - خداي از او خشنود باد». [7] .
پاورقي
[1] ترجمة الامام الحسين (ع)، ابنسعد، ص 91 - 90، حديث ش 323 و 324؛ المعجم الکبير، ج 3، ص 127، ش 2856؛ نيز ر. ک. الصواعق المحرقة، ص 194؛ تذکرة الخواص، ص 284؛ نظم درر السمطين، ص 220؛ ينابيع المودة، ص 356؛ مقتل الحسين، خوارزمي، ج 2، ص 90؛ کشف الغمة، ج 2، ص 275؛ تاريخ المدينة الدمشق، ج 11، ص 230.
[2] همان.
[3] تاريخ مدينة دمشق، ج 14، ص 229؛ و ر. ک. بحارالانوار، ج 45، ص 216؛ کامل الزيارات، ص 93، باب 29، حديث شمارهي 20؛ مقتل الحسين (ع)، خوارزمي، ج 2، ص 102.
[4] وي ابواسماعيل الازرق، حماد بن زيد بن درهم الازدي الجهضي است. ابنسعد گويد: او طرفدار عثمان بود. درسال 98 به دنيا آمد و در سال 179 درگذشت (ر. ک. تهذيب الکمال، ج 7، ص 239؛ الطبقات الکبري، ج 7، ص 286).
[5] مقتل الحسين (ع)، خوارزمي، ج 2، ص 102، شمارهي 18؛ و ر. ک. سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 314؛ المعجم الکبير، ج 3، ص 113، حديث شمارهي 2834؛ الاتحاف، بحب الاشراف، ص 24؛ تاريخ ابنعساکر، ترجمة الامام الحسين (ع)، تحقيق محمودي، ص 362، شماره 301 و 302؛ تاريخ مدينة الدمشق، ج 14، ص 29؛ ابنعبدربه در داستاني مفصل - از زهري نقل ميکند که چگونه او و قتيبه نزد عبدالملک مروان در تالار وي آمدند و اين که عبدالملک مروان پرسيد آيا خبر داريد که در شب يا روز قتل حسين [(ع)] در بيت المقدس چه اتفاقي افتاد؟» و زهري پاسخ داد: «آري فلان کس - اسمش را نبرده است - براي من نقل کرد که درآن شبهايي که علي بن ابيطالب و حسين بن علي (ع) کشته شدند هر سنگي را که در بيت المقدس برميداشتند زير آن خون تازه ديده ميشد! عبدالملک گفت: راست گفتي: همان کسي که براي تو نقل کرد براي من نيز نقل کرد و شتر ديدي نديدي!... (ر. ک. العقد الفريد، ج 4، ص 386).
از اين روايات چنين برميآيد که حاکمان اموي از نشانههاي خشم الهي به خاطر قتل سيدالشهدا خبر داشتند! ولي آيا علم به اين نشانهها آنان را از کشتن فرزندان حسين (ع) و مسموم ساختن و شکنجه کردن آنان باز داشت؟ هرگز! چرا که برتريجويان و فسادگران در زمين، از نشانههاي خداي انتقامگيرنده جبار رويگردان هستند!
[6] امالي صدوق، 142، مجلس 31، حديث شمارهي 5.
[7] المعجم الکبير، ج 3، ص 113، ح 2835؛ و نيز ر. ک. ذخائر العقبي، ص 145؛ سبل الهدي و الرشاد، ج 11، ص 80؛ نفس المهموم، ص 485.