بازگشت

آخرين وداع


عـلامـه مـجـلسـي در كـتـاب جـلاء العـيـون مـي نـويـسـد: «آنـگـاه بـراي بـار دوم بـا اهل بيتش وداع كرد و آنان را به صبر دعوت فرمود و وعده ثواب و پاداش داد و فرمود تا روپـوشـهـاي بـلنـدشـان را بـپـوشند و خطاب به آنان فرمود: آماده گرفتاري باشيد و بدانيد كه خداي متعال حافظ و پشتيبان شما است. او شما را از شر دشمنان نجات خواهد داد و پايان كار شم را به خير


خواهد گردانيد و دشمنان شما را به انواع عذابها گرفتار خـواهـد سـاخـت؛ و در بـرابـر ايـن گـرفـتـاري، انـواع نعمتها و كرامتها را به شما خواهد بـخـشـيـد. پـس شـكـوه مـكـنـيـد و چـيـزي را كـه از شـأن شـمـا بـكـاهـد بـر زبـان مياوريد!» [1] .

مرحوم مقرم مي نويسد: «اگر گفته شود كه اين سخت ترين وضعيتي بود كه سيدالشهدا در ايـن روز گرفتار آن شد، سخني دور از حقيقت نگفته ايم. بانوان حرم پيامبر مي ديدند كـه سـتـون خـيـمـه هـا، حـصـار حـمـايـت و حـامـي عزت و جايگاه شرافتشان آهنگ سفري بي بـازگـشـت را دارد. آنـان نمي دانستند كه پس از او در برابر شرارت دشمن به چه كسي پـنـاه بـبـرند و پس از فقدان او چه كسي آنان را تسلّي بخشد از اين رو سرآسيمه همانند افـراد مـصيبت زده از كوچك و بزرگ دورش را گرفتند و به او چسبيدند: كودكي درخواست امنيت مي كرد و ديگري طلب آب مي نمود!

در اين حال سرور غيرتمندان و الگوي دلسوزي و مهرباني، هنگام نگريستن به امانتهاي نـبوت و آزادگان خاندان عصمت و طهارت چه حالي دارد؟ اينان كساني بودند كه جز پرده عـزت و حـجـاب جـلال نـديده بودند؟ اينك چگونه بايد در آن بيابان خشك با گريه هاي حزن انگيز و ناله هايي كه دل سنگ را مي شكافت و اشكهايي كه از دلهاي سوزان بر مي آمـد، بـايـد راه مـي پـيمودند؟ اگر مي گريختند، از ترس غارت شدن و كتك خوردن بود. آنـان هـيـچ پـشـتـيـبـانـي نـداشـتـنـد، مـگـر امـامـي كـه خـسـتـگـي او را از پـاي در آورده بود!» [2] .


پاورقي

[1] جلاء العيون، ص 201 و به نقل از آن نفس المهموم، ص 355.

[2] مقتل الحسين (ع)، مقرّم، ص 276.