بازگشت

پايمردي و شجاعت امام حسين


طـبـري بـه نـقـل از بـارقـي دربـاره شـجـاعـت امـام حـسـيـن (ع) چـنـيـن نـقـل مـي كـنـد: «بـه خـدا سـوگـنـد، هـيـچ شـكـسـت خـورده اي را نـديـدم كـه فـرزنـدان و اهل بيت و يارانش كشته شده باشند و مانند او آرام و استوار باشد. به خدا سوگند، من هيچ كـس را نـه پـيـش از او و نـه پـس از او چـنـيـن شـجـاع و پـيـشـگام نديده ام. من مي ديدم كه پـيـادگـان سـپـاه بـنـي امـيـه از چـپ و راسـتش مانند گله ي بزي كه گرگ در ميانشان افتاده باشد، مي گريزند...» [1] .

در عـيـون الاخـبـار بـه نـقل از همين بارقي آمده است: «به خدا سوگند كه من شجاع تر از حـسـيـن نـديـده ام! هـمـه فـرزنـدان و يـارانـش ‍ كـشـته شدند و نيروهاي دشمن او را در ميان گـرفـتند. به خدا سوگند هرگاه به آنان حمله مي كرد، در برابرش چنان مي گريختند كه بزها در برابر حمله شير! او مدت زمان درازي ايستاده و با مردم درگير بود ولي جرأت انجام اقدامي عليه او را نداشتند.» [2] .

سـيـد بـن طـاووس در نـقـلي مي نويسد: «... حضرت به آنان حمله مي كرد، به طوري كه سـي هـزار نـيـرويـي كه به جنگ ايشان آورده بودند، شكست خوردند و همانند ملخ پراكنده شـدنـد. آنـگـاه بـه قـرارگـاه خـويـش بـاز مـي گـشـت و مـي گـفـت: لا حول ولا قوة الا باللّه!». [3] .


ابـن شـهـر آشـوب مـي نـويـسـد: «او آن قـدر جـنـگـيـد تـا آنـكـه 1950 تـن را بـه قـتـل رسـانـد و شمار ديگري را زخمي ساخت. در اين هنگام عمر سعد به سپاهش گفت: واي بـر شـمـا، آيـا مـي دانيد كه با چه كسي پيكار مي كنيد؟ اين فرزند كسي است كه از همه جنگجوتر بود. او فرزند جنگنده ي عرب است! از همه سو به او حمله كنيد! آن گاه 180 تن با نيزه و چهار هزار تن با تير به او حمله كردند!...» [4] .


پاورقي

[1] تـاريـخ الطـبـري، ج 3، ص 333 ـ 334؛ ر.ک: الکامل في التاريخ، ج 3، ص 295.

[2] ر.ک: عيون الاخبار، ص 134؛ سعد السعود، ص 136؛ شرح الاخبار، ج 3، ص 163؛ أنساب الاشراف، ج 3، ص 408.

[3] اللهوف، ص 105.

[4] مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 111.