بازگشت

عبدالله بن مسلم بن عقيل


مادر وي رقيه دختر امام أميرالمؤمنين (ع) بود، كه او خود دختر صهباء، ام حبيب دختر عباد بن ربيعة بن يحيي العبد بن علقمه تغلبيه است. گويند: وي را از اسيران يمامه و به قولي از اسيران عين التمر، براي اميرالمؤمنين خريدند؛ و او عمر أطرف و رقيه را براي آن حضرت به دنيا آورد. (ابصار العين، ص 89- 90؛ مقاتل الطالبيين، ص 98 تذكرة الخواص، ص 229)

به اعتفاد ابن اعثم كوفي و نيز خوارزمي، نخستين كس از خاندان عقيل كه به جنگ دشمن رفت، عبدالله بن مسلم بود كه اين رجز را مي خواند:

امروز پدرم مسلم و ديگر جواناني را كه جانشان را در راه دين پيامبر باختند ديدار مي كنم،

آنان مانند قومي كه به دروغ گويي معروفند نبودند، بلكه برگزيدگاني از خاندان هاشم، آن بزرگواران صاحب نسب بودند.


آنگاه حمله كرد و پس از كشتن شماري از سپاه دشمن خود نيز به فيض شهادت نايل آمد. [1] .

ابن شهرآشوب گويد: «او جنگيد و در سه حمله 98 تن از دشمن را به هلاكت رساند و سپس به دست عمرو بن صبيح صيداوي [2] و أسد بن مالك به شهادت رسيد». [3] .

بلاذري مي نويسد: «عمرو بن صبيح صيداوي، عبدالله بن مسلم بن عقيل را هدف تير قرار داد و سپس مردم او را محاصره كردند و به قتل رساندند و گفته مي شود كه رقاد جهني مي گفت: يكي از جوانان خاندان حسين را هدف تير قرار دادم و دستش را كه بر روي صورتش بود به صورتش دوختم و هنگامي كه خواستم تير را از صورتش بيرون آورم، آن قدر كشيدم كه پيكانش در آن باقي ماند». [4] .

سماوي گويد: «طبق گفته أبومخنف، مدايني و ابوالفرج، وي پس از علي بن الحسين به شهادت رسيد». [5] .

طبري گويد: «سپس عمرو بن صبيح صدائي، عبدالله بن مسلم را هدف تير قرار داد. او دست را بر روي صورت گذاشت و ديگر نتوانست دستانش را حركت دهد. سپس تير


ديگري به سويش افكند و قلبش را شكافت. آنگاه مردم، او را از همه سو محاصره كردند. [6] .


پاورقي

[1] ر. ک: الفتوح، ج 5، ص 202- 203 و مقتل الحسين (ع)، خوارزمي، ج 2، ص 30.

[2] اين عمرو از کساني است که گماشته شدند تا بر پيکر امام (ع) اسب بتازند. در قيام مختار در جست و جوي وي برآمدند و هنگامي که چشمها در خواب رفته بود وي را در پشت بام خانه‏اش دستگير کردند. وقتي شمشيرش را که در زير سرش بود از او گرفتند، گفت: خداوند تو را شمشيري زشت گرداند، با آن که نزديک بودي چه قدر دور گشتي. آنگاه او را نزد مختار آوردند و چون اول صبح فرارسيد با ضرب نيزه از پاي درآوردند. (ر.ک: اللهوف، ص 182؛ ذوب النظار، ص 122).

[3] المناقب، ج 4، ص 105، تسلية المجالس، ج 2، ص 302؛ الدر النظيم، ص 555؛ ترجمة الامام الحسين، تحقيق سيد عبدالعزيز طباطبايي، ص 76. شيخ صدوق در امالي گويد: «و پس از او - يعني پس از نافع بن هلال! - عبدالله بن مسلم بن عقيل بن ابي‏طالب به ميدان آمد و اين رجز را مي‏خواند:

«هر چند که مرگ چيزي تلخ است ولي من سوگند ياد کرده‏ام که با آزادگي بميرم،

خوش ندارم که ترسو و فراري خوانده شوم، ترسو کسي است که سرپيچي کند و بگريزد.

آنگاه پس از کشتن سه تن از آنان کشته شد». (امالي صدوق، ص 137- 138، مجلس 30، حديث شماره 1).

[4] انساب الاشراف، ج 3، ص 406.

[5] ابصار العين، ص 90.

[6] تاريخ الطبري، ج 3، ص 331؛ الکامل، ج 3، ص 293؛ الارشاد، ج 2، ص 107؛ تسمية من قتل مع الحسين (ع)، ص 151، در اين کتاب آمده است: عمرو بن صبيح صيداوي و به قولي اسد بن مالک حضرمي او را کشت.