بازگشت

نامهايي ديگر و ملاحظاتي چند


1- مالك بن دودان

ابن شهرآشوب سروي گويد: «آنگاه مالك بن دودان به ميدان رفت و اين رجز را مي خواند:

ضربت مالك ضرغام از بزرگواران حمايت مي كند، اينك بر شما فرود مي آيد.

او از خداوند صاحب بخشش اميد پاداش دارد». [1] .


2- انيس بن معقل اصبحي

نيز همو گفته است: «آنگاه انيس بن معقل اصبحي به ميدان رفت و اين رجز را مي خواند:

من انيسم، من پسر معقل هستم و شمشيري تيز و بران به دست دارم،

با اين شمشير در ميانه ميدان نبرد، براي دفاع از حسين بزرگوار و با فضيلت و برتر فرزند رسول خدا، بهترين فرستادگان، از سرها بالا مي روم.

آنگاه بيش از بيست مرد را كشت.» [2] .

3- ربيعة بن خوط

حائري در ذخيرة الدارين مي نويسد: «او در كوفه اقامت گزيد و در آنجا ماند تا آن كه حسين (ع) از مكه به عراق آمد و در كربلا فرود آمد. ربيعه آنگاه از كوفه بيرون آمد و به همراه حبيب نزد حسين (ع) رفت. حبيب با وي همراه بود تا آن كه با ديگر ياران امام (ع) در حمله نخست كشته شد.» [3] ابن شهرآشوب سروي از وي ياد كرده [4] و در زيارت ناحيه مقدسه بر وي درود فرستاده شده است. [5] .


5 - هلال بن حجاج

شيخ صدوق درباره ي او مي نويسد: «پس از او - يعني پس از وهب بن وهب نصراني - هلال بن حجاج به ميدان آمد و اين رجز را مي خواند:

اين تيرهاي نشان دار را به سوي دشمن مي افكنم؛ و ترس براي جان آدمي سودي ندارد.

آنگاه سيزده تن از آنان را كشت و سرانجام خود به شهادت رسيد. [6] .

6 - بدر بن رقيط و دو پسرش

در زيارت رجبيه و شعبانيه كه سيد بن طاووس آن را نقل كرده چنين آمده است:

«السلام علي بدر بن رقيط و ابنيه عبدالله و عبيدالله» [7] .

ولي در زيارت ناحيه مقدسه اين گونه آمده است: «السلام علي زيد بن ثبيت القيسي، السلام علي عبدالله و عبيدالله ابني يزيد بن ثبيت القيسي». [8] .

روشن است كه اين امر ناشي از تصحيف ناسخان است؛ زيرا هيچ كس ديگري از ياران امام (ع) را كه در طف شركت جسته و دو پسر به نامهاي عبدالله و عبيدالله داشته باشد، به جز يزيد بن ثبيط عبدي نمي شناسيم. چنان كه سماوي نيز نام وي را ضبط كرده است.

7 - خالد بن عمرو بن خالد أزدي

ابن شهرآشوب سروي درباره او مي نويسد: «آنگاه پسرش، يعني پسر عمرو بن خالد أزدي به نام خالد به ميان آمد و اين رجز را مي خواند:

اي فرزندان قحطان بر مرگ شكيبا باشيد تا در خوشنودي خداوند به سر بريد.

با مجد و عزت و برهان و صاحب منزلت و قدرت و احسان باشيد.


پدر جان من راهي بهشت شدم در قصري از در با بنياني نيكو.» [9] .

عمرو بن خالد از شهيدان كربلا مقلب به أبوخالد، [10] از قبيله أزد نيست، بلكه از قبيله اسد و صيداوي است و مورخان و رجاليوني كه زندگينامه اش را نوشته اند نگفته اند كه پسرش خالد نيز در كربلا به شهادت رسيده است.

8- جابر بن عروه غفاري

نمازي گويد: «از وي ياد نكرده اند، در حالي كه وي از اصحاب رسول خدا (ص) است كه در جنگ بدر و جز آن شركت داشت. او پيري كهنسال بود و با پيشاني بند ابروانش را از روي چشمانش بالا مي بست. هنگامي كه غربت مولايمان حسين (ع) را ديد، اجازه ميدان خواست. امام (ع) فرمود: اي پيرمرد، خداوند كوشش تو را بپذيرد. آنگاه جابر بن ميدان رفت و پس از كشتن شمار زيادي از دشمن در حضور آن حضرت به شهادت رسيد. همه اين مطالب در «ناسخ» از أبومخنف نقل شده است. همين طور در «فرسان الهيجا» و «عطية الذره» نيز اين مطلب آمده است.» [11] .

بر پژوهشگران پوشيده نماند كه اين زندگينامه در ديگر منابع، به صحابي بزرگوار أنس بن حارث اسدي كاهلي منسوب است. [12] .

9- عمرو بن جندب حضرمي

نمازي گويد: «وي از اصحاب اميرمؤمنان (ع) بود و در جنگهاي جمل و صفين با آن حضرت شركت داشت. سرانجام در روز طف به شرف شهادت نايل آمد و به سلام در زيارت ناحيه مقدسه مشرف گرديد». [13] .


10- شبيب بن جراد كلابي وحيدي

نمازي گويد: «وي از اصحاب اميرمؤمنان (ع) و از شجاعان كوفه بود. او در غزوات و جنگها، به ويژه صفين، ياد و نامي دارد. او با مسلم بيعت كرد و از كوفيان برايش بيعت گرفت. اما پس از مشاهده بي وفايي مردم، تغيير روش داد و با عمر سعد به كربلا رفت. پس از آنكه شمر نامه ي ابن زياد را آورد و او به حتمي بودن جنگ يقين حاصل كرد، در شب عاشورا به حسين (ع) ملحق شد؛ و چون ابوالفضل العباس با وي از يك قبيله بود، در كنار آن حضرت قرار گرفت؛ [14] و در روز عاشورا در حضور حسين (ع) به شهادت رسيد.»

11- جعبة بن قيس بن مسلمه

ابن حجر در الاصابة مي نويسد: «كلبي گفته كه جعبة بن قيس بن مسلمة بن طريف، همراه حسين بن علي (ع) كشته شد.» [15] .

12- أبوالهياج

نيز ابن حجر گويد: «ابوالهياج همراه امام حسين (ع) كشته شد. گويد: واقدي در مقتل الحسين گفته است كه ابوالهياج با وي كشته شد». [16] .

13- يزيد بن حصين همداني مشرقي

نام وي در برخي كتابهاي تاريخ و تراجم آمده [17] ؛ و همه ي آنچه را ديگر كتابهاي تاريخي و تراجم به برير بن خضير همداني مشرقي نسبت مي دهند، به شخص ياد شده نسبت داده اند.


اين مطلب با تأمل دقيق روشن مي شود و شيخ شوشتري نيز در قاموس الرجال بر همين اعتقاد ما است. [18] .

14- عمرو بن مطاع جعفي [19] .

ابن شهرآشوب سروي گويد: «آنگاه عمرو بن مطاع جعفي به ميدان آمد و اين رجز را مي خواند:

امروز مبارزه در راه حسين و كشته شدن در راه او مايه ي سربلندي ماست.

ما از اين كار اميد رستگاري و دوري از گرماي آتشي را كه گريزي از آن نيست داريم. [20] .

خوارزمي مي نويسد: «پس از او - يعني پس از كاهلي - عمرو بن مطاع جعفي به ميدان رفت و اين رجز را مي خواند:

من پسر جعفي ام و پدرم مطاع است و شمشيري تيز به دست دارم،

نيزه اي دارم كه پيكانش مي درخشد و از پرتوش شعاعي به چشم مي خورد،

امروز مبارزه در راه حسين و دفاع از وي براي من گوارا است.

آنگاه حمله كرد و جنگيد تا كشته شد.» [21] .

15- عبدالرحمن بن عبدالله يزني

ابن شهرآشوب سروي گويد: «سپس عبدالرحمن بن عبدالله يزني به ميدان آمد و گفت:

من پسر عبدالله هستم، از خاندان يزن و دين من دين حسين و حسن عليهماالسلام است، شما را با ضربت جواني از يمن مي زنم و با اين كار از درگاه خداوند اميد رستگاري دارم. [22] .


محمد بن ابي طالب نيز از وي ياد كرده و در پايان گفته است: «سپس حمله كرد و جنگيد تا كشته شد.» [23] .

16- يحيي بن سليم مازني

ابن شهرآشوب گويد: «سپس يحيي بن سليم مازني به ميدان رفت و اين رجز را مي خواند:

من دشمن را از دم شمشير بران مي گذرانم، با ضربتي جدا كننده كه امان نمي دهد.

من نه ناتوانم و نه شيون مي كنم، و از مرگي كه به سويم مي آيد بيم ندارم.» [24] .

خوارزمي نيز با اندك تفاوتي در نقل شعر، زندگينامه وي را آورده است. [25] .

17 - جبلة بن عبدالله

در زيارت رجبيه و شعبانيه كه سيد بن طاووس نقل كرده بر وي درود فرستاده شده است. [26] .

به نظر مي رسد اين نام تصحيفي از «جبلة بن علي شيباني» باشد كه در زيارت ناحيه ي مقدسه بر وي درود فرستاده شده است. [27] .

18 - سعد بن حنظله تميمي

خوارزمي مي نويسد: «پس از او - يعني پس از خالد بن عمرو بن خالد أزدي - سعد بن حنظلة تميمي به ميدان رفت و مي گفت:

بر شمشيرها و نيزه ها شكيبايي مي ورزم،

شكيبايي مي ورزم براي ورود به بهشت،


حور العين هاي لطيف و شادي بخش از آن كسي است كه جوياي رستگاري باشد ولي نه با گمان،

اي نفس براي رسيدن به آسايش، بدگماني را به دور افكن و در طلب خير و جوياي رستگاري باش.!

سپس حمله كرد و پس از پيكاري سخت كشته شد». [28] .

ابن شهرآشوب سروي نيز زندگينامه وي را با اندكي تفاوت در شعر آورده است. [29] .

ملاحظه مي شود كه شماري منابع تاريخي [30] از صحابي ديگري غير از ايشان، يعني حنظلة بن اسعد شبامي، ياد كرده اند كه در زيارت ناحيه مقدسه بر وي درود فرستاده شده است. [31] همان طور كه شماري ديگر از منابع اين شعر را به صحابي ديگري به نام عبدالرحمن بن ارحبي نسبت داده اند. [32] .

19- عمير بن عبدالله مذحجي

سپس خوارزمي مي نويسد: «پس از او عمير بن عبدالله مذحجي به ميدان رفت و اين رجز را مي خواند:

سعد و قبيله مذحج نيك مي دانند كه من شيري ژيانم و فرياد برنمي آورم،

با شمشير خويش بر بزرگان زره پوشيده ي دشمن پيروز مي شوم و هماوردان را بي دست و پا در ميدان مي گذارم.

تا آن كه با زبوني و لنگي خوراك گرگان شوند؛ و هر كس او را ببيند با روش من آگاه خواهد شد.


او همچنان به سختي مي جنگيد تا آن كه مسلم ضبابي و عبدالله بجلي با كمك يكديگر او را كشتند». [33] .

ابن شهرآشوب سروي نيز زندگينامه وي را با اندك تفاوتي در شعر مذكور آورده است. [34] .

20- ابراهيم بن حصين اسدي

ابن شهرآشوب سروي گويد: «آنگاه ابراهيم بن حصين اسدي به ميدان آمد و اين رجز را مي خواند:

من آن قدر به مفصل و ساقهاتان مي زنم كه خونم بريزد، چه ريختني،

و مرگ نصيب ابواسحاق گردد، منظورم فرزند زن فاجر و فاسق است.

آنگاه 84 تن از آنان را كشت». [35] .

21- دارم بن عبدالله صائدي

ابومحمد علي بن احمد اندلسي از وي ياد كرده [36] و گفته است: «همراه حسين (ع) كشته شد». ابوعبيد [37] نيز از وي ياد كرده و گفته است: «همراه حسين (ع) كشته شد». شيخ طوسي نيز در كتاب رجال خويش از وي ياد كرده است. [38] .

22- يحيي بن هاني بن عروه

يحيي از بزرگان عرب و در ميانشان سرشناس بود. پدرش، هاني بن عروه، در كوفه كشته شد. مزي گويد: يحيي بن هاني بن عروة بن قعاص، [39] ابوداود كوفي، از اشراف عرب


و پدرش از كساني بود كه عبيدالله زياد او را به خاطر طرفداري از حسين بن علي بن أبي طالب كشت. از شعبه چنين نقل است: او آقاي كوفيان بود. ابوحاتم گويد: صالحي از بزرگان كوفه. [40] .

مامقاني گويد: «يحيي بن هاني بن عروه ي مرادي عطيفي، منسوب به تيره اي از قبيله مراد بود.

سيره نويسان نوشته اند: پس از آنكه هاني به همراه مسلم كشته شد، پسرش يحيي از بيم ابن زياد گريخت و در ميان قبيله اش پنهان شد. پس از آن كه شنيد حسين (ع) به كربلا آمده است، و به آن حضرت پيوست و ملازم ايشان بود تا آن كه جنگ در روز عاشورا درگرفت. آنگاه قدم به ميدان نبرد نهاد و پس از كشته شمار بسياري از دشمن به فيض شهادت نايل آمد. خداي از وي خوشنود باد». [41] ولي تا آنجا كه ما به اندازه وسعمان جست و جو كرديم هيچ يك از سيره نويسان گذشته، از وي ياد نكرده اند.

نيز مي بينيم كه طبري در تاريخ خود از هشام بن محمد از ابومخنف، از يحيي بن هاني نقل مي كند كه نافع بن هلال در روز عاشورا مي جنگيد و مي گفت: من جملي هستم. من بر دين علي هستم... تا آنكه مزاحم بن حريث او را كشت. [42] .

اين مطلب كاشف از آن است كه يحيي بن هاني در روز عاشورا در كربلا كشته نشده است. دقت كنيد!

23 - هفهاف بن مهند راسبي بصري

زنجاني مي نويسد: «در ذخيرة الدارين (ص 27) آمده است: هفهاف بن مهند راسبي بصري به روايت حميد بن احمد، صاحب كتاب حدائق، در روز طف پس از حسين (ع) كشته شد. گويد: هفهاف ياد شده يكي از قهرمانان شجاع بصره و از شيعيان مخلص بود. وي در مغازي و جنگها ياد و نامي دارد. او از ياران اميرمؤمنان (ع) بود و در همه ي جنگهاي آن حضرت شركت داشت. هنگامي كه در روز صفين پرچمهاي اميرالمؤمنين (ع) بسته شد، تميم بصره به احنف بن قيس پيوستند و فرماندهي قبيله ي حنظله بصره به أعين بن ضبعه و


أزديان بصره به هفهاف بن مهند راسبي أزدي داده شده... او پيوسته همراه علي (ع) بود تا آن كه حضرت به شهادت رسيد. وي پس از آن به امام حسن (ع) پيوست. او بعد از نماز عصر به كربلا رسيد، و پرسيد: حسين كجاست؟ چون اثري از امام نيافت بر عمر سعد وارد شد و از مردم پرسيد كه از حسين بن علي چه خبر دارند؟ گفتند: تو كيستي؟

گفت: من هفهاف راسبي بصري هستم و بعد از آنكه شنيده ام حسين (ع) از مكه به عراق آمده است به ياري وي آمده ام.

گفتند: ما حسين و يارانش و كساني را كه به او پيوستند، كشته ايم؛ و جز زنان و كودكان و پسر بيمارش - علي بن الحسين (ع) - كسي نمانده است. آيا نمي بيني كه مردم به خيمه ها هجوم آورده و سرگرم غارت اموال دختران رسول خدا (ص) هستند. هفهاف پس از شنيدن خبر كشته شدن حسين (ع) و تهاجم مردم، شمشيرش را كشيد و اين رجز را مي خواند:

اي لشكريان بسيج شده، من هفهاف بن مهند هستم و از خاندان محمد دفاع مي كنم.

آن گاه همانند شير ژيان با شمشير به آنان حمله ور شد و هر كس از بزرگان قوم را كه به وي نزديك مي شد، مي كشت، تا آنكه شمار بسياري از دشمن را كشته و مجروح ساخت. مردان به او حمله مي كردند و هنگامي كه او حمله مي كرد، همانند گله ي بز در برابر گرگ از مقابل او مي گريختند؛ و در آن حال شعر مذكور را مي خواند. سرانجام بر اثر جراحات وارده بي رمق شد و عمر سعد در ميان لشكر فرياد برآورد: واي بر شما، از هر سو به او حمله كنيد. علي بن الحسين (ع) درباره ي آن روز فرموده است: از آن هنگامي كه خداوند محمد (ص) را به پيامبري برگزيد، پس از علي بن ابي طالب، كسي همانند اين مرد از كشته پشته نساخته است. آنگاه پانزده تن از سپاه دشمن او را در محاصره گرفتند [43] و پس از پي كردن اسبش، وي را به شهادت رساندند. خداوند از وي خوشنود باد». [44] .


24- سليمان بن سليمان أزدي

در زيارت رجبيه و شعبانيه كه سيد بن طاووس آن را روايت كرده است، در زمره ي شهيدان بر وي درود فرستاده شده است، همين طور در آن زيارت بر اشخاص زير نيز در زمره ي شهيدان درود فرستاده شده است:

25- عامر بن مالك.

26- منيع بن زياد.

27- عامر بن جليده.

28- حماد بن حماد خزاعي.

29- رميث بن عمرو.

30- منذر بن مفضل جعفي.

31- حيان بن حارث. [45] .

32- عمر بن ابي كعب.

33- سليمان بن عون حضرمي.

34- عثمان بن فروه ي غفاري.

35- غيلان بن عبدالرحمن.

36- قيس بن عبدالله همداني.

37- عمر بن كناد.


38- زائدة بن مهاجر. [46] .

39- سليمان بن كثير.

40- سويد هم پيمان شاكر. [47] .

نامهاي ديگري هم هست كه از ذكر آنها خودداري شد؛ چرا كه به اعتقاد ما تصحيف آشكار نامهاي ياراني است كه در كتابهاي تاريخي و تراجم آمده است. [48] .


پاورقي

[1] مناقب آل ابي‏طالب، ج 4، ص 104.

[2] مناقب آل ابي‏طالب، ج 4، ص 104؛ ابن‏اعثم کوفي در الفتوح (ج 5، ص 198) و خوارزمي در المقتل (ج 2، ص 23) با اندک تفاوتي در ابيات، زندگينامه وي را آورده‏اند. در بحث از شهادت يزيد بن مغفل جعفي گفتيم که چه بسا انيس بن معقل تصحيفي از آن باشد؛ زيرا که ابيات منسوب به هر دو يکي است يا بسيار به هم شباهت دارد. علاوه بر آن معقل و مغفل از حيث رسم الخط با هم يکي هستند و اختلاف آنها تنها در نقطه‏ها است.

[3] ذخيرة الدارين، ص 188. سماوي نوشته است که حبيب بن مظاهر پسر عموي شاعر قهرمان، ربيعة بن حوط بن رئاب ملقب به أباثور بود. (ر.ک: ابصار العين، ص 100).

4- زيد بن معقل

شيخ طوسي وي را در زمره‏ي ياران حسين (ع) آورده است. **زيرنويس=رجال، شيخ طوسي، ص 100، شماره 981.

[4] مناقب آل ابي‏طالب، ج 4، ص 78.

[5] «السلام علي زيد بن معقل جعفي». (ر.ک: بحار، ج 45، ص 72) و در بحار، ج 101، ص 273 آمده است: «السلام علي بدر بن معقل جعفي». ظاهر چنين است که هر دوي اينها تصحيفي از يزيد بن مغفل جعفي باشد.

[6] امالي، شيخ صدوق، ص 137، مجلس 30، حديث شماره يک. روشن است که اين ابيات در ديگر مقاتل مشهور به نافع بن هلال جملي منسوب است. (ر.ک: تاريخ الطبري، ج 3، ص 324؛ الارشاد ج 2، ص 103؛ اعلام الوري، ج 2، ص 462). بنابر ظاهر، اين نام تصحيفي از نافع بن هلال است که برخي منابع از وي با نام هلال بن نافع ياد مي‏کنند.

[7] ر.ک: بحار، ج 101، ص 340.

[8] ر.ک، همان، ج 45، ص 72 و ج 101، ص 273.

[9] مناقب آل ابي‏طالب، ج 4، ص 101؛ مقتل الحسين، خوارزمي، ج 2، ص 17، با اختلاف در شعر.

[10] ابصار العين، ص 104.

[11] مستدرکات علم الرجال، ج 2، ص 103، شماره 3401.

[12] ر.ک: ذخيرة الدارين، ص 208، ابصار العين، ص 99، مقتل الحسين (ع)، خوارزمي، ج 2، ص 25.

[13] مستدرکات علم رجال الحديث، ج 6، ص 31، شماره 10755. در زيارت ناحيه مقدسه بر وي چنين درود فرستاده شده است: «السلام علي عمر بن جندب حضرمي». (ر.ک: بحار، ج 45، ص 73) و در همين کتاب (ج 45، ص 73) و در همين کتاب (ج 101، ص 273) آمده است: «السلام علي عمر بن الاحدوث الحضرمي».

[14] يعني از قبيله مادر عباس (ع)، چرا که وي از قبيله کلاب بود.

[15] الاصابه، ج 3، ص 285؛ شماره 4236.

[16] همان، ج 4، ص 80.

[17] ر.ک: کشف الغمه، ج 2، ص 295، رجال، شيخ طوسي، ص 106؛ تنقيح المقال، ج 3، ص 325؛ ذخيرة الدارين، ص 179.

[18] ر.ک: قاموس الرجال، ج 2، ص 294- 296، شماره 1077.

[19] از جمله شهيدان مشهور کربلا «سويد بن عمرو بن أبي‏المطاع خثعمي» است، که درباره شهادت وي پيش از اين سخن گفتيم. ولي بر ما روشن نيست که آيا اين «عمرو بن ابي‏المطاع»، تصحيفي از نام آن بزرگوار است يا آن که کسي غير از او است!.

[20] مناقب آل ابي‏طالب، ج 4، ص 102.

[21] مقتل الحسين (ع)، خوارزمي، ج 2، ص 22.

[22] مناقب آل ابي‏طالب، ج 4، ص 101- 102.

[23] تسلية المجالس، ج 2، ص 292.

[24] مناقب آل ابي‏طالب، ج 4، ص 102.

[25] مقتل الحسين، خوارزمي، ج 2، ص 21.

[26] ر.ک: الاقبال، ص 714؛ بحار، ج 101، ص 340.

[27] ر.ک: بحار، ج 45، ص 72.

[28] مقتل الحسين (ع)، خوارزمي، ج 2، ص 17.

[29] ر.ک: مناقب آل ابي‏طالب، ج 4، ص 101.

[30] ر.ک: تاريخ الطبري، ج 3، ص 329؛ الارشاد، ج 2، ص 105؛ اللهوف، ص 104؛ ابصار العين، ص 130 - 131.

[31] ر.ک: بحار، ج 45، ص 73.

[32] ر.ک: ابصار العين، ص 132.

[33] مقتل الحسين (ع) خوارزمي، ج 2، ص 17.

[34] مناقب آل ابي‏طالب، ج 4، ص 101.

[35] همان، ج 4، ص 105.

[36] جمهرة انساب العرب، ص 395.

[37] النسب، ص 327.

[38] رجال، شيخ طوسي، ص 104، شماره 1029.

[39] سماوي نام وي را اين گونه ضبط کرده است: يحيي بن هاني بن عروه بن نمران بن عمرو بن قعاس بن... بن غطيف بن مراد بن مذحج. (ر.ک: ابصار العين، ص 139).

[40] تهذيب الکمال، ج 32، ص 18، شماره 6936.

[41] تنقيح المقال، ج 3، ص 322، شماره 13089، نيز ر.ک: ذخيرة الدارين، ص 255.

[42] ر.ک: تاريخ الطبري، ج 3، ص 324، ابصار العين، ص 149.

[43] در تسمية من قتل مع الحسين (ع) (ص 156) آمده است: «علي بن الحسين (ع) فرمود: از آن هنگام خداوند محمد (ص) را برانگيخت، قهرماني - پس از علي بن أبي‏طالب ديده نشده است که به دست خودش اين همه از سپاه دشمن کشته باشد. آنگاه پانزده تن از سپاه دشمن او را در محاصره گرفتند و به شهادت رساندند. خدايش بيامرزاد.».

[44] وسيلة الدارين، ص 203- 204، شماره 164؛ نيز ر.ک: حدائق الوردية، ص 122، مستدرکات علم رجال الحديث، ج 8، ص 162، شماره 15944.

[45] ابن شهرآشوب سروي نيز وي را در زمره ياران حسين (ع) برشمرده است (ر.ک: مناقب آل أبي‏طالب، ج 4، ص 78).

[46] بعيد نيست که پس از کوتاه کردن نام يزيد بن زياد بن مهاصر، آن را تصحيف کرده به صورت فوق نوشته باشند.

[47] بعيد نيست که تصحيفي از شوذب هم‏پيمان شاکر بوده باشد.

[48] ر.ک: بحار، ج 11، ص 340- 341.