بازگشت

شهادت يزيد بن مغفل جعفي


- او پسر عموي حجاج بن مسروق جعفي است كه شرح حالش گدشت.

سـمـاوي گـويـد: «مـقـتـل نـگـاران و سـيره نويسان نوشته اند كه چون در روز دهم جنگ در گـرفـت، يـزيـد بن مغفل از امام (ع) اجازه مبارزه خواست و آن حضرت اجازه فرمود. او پيش رفت و چنين مي گفت:

من يزيد پسر مغفّل هستم و در دستم شمشيري برّان است. در ميان گرد و غبار جنگ آن را بر پيشانيها فرود مي آورم، در دفاع از حسين با افتخار و برتر.

آن گاه آن قدر جنگيد تا كشته شد.» [1] .


امـا خـوارزمـي [2] و ابن شهر آشوب [3] هـمـيـن رجـز را بـراي شـخـصي ديـگـر يـعـنـي أنـيـس بـن مـعـقـل اصـبـحـي نـقـل كـرده است. شـايـد وي هـمـان يـزيـد بـن مغفل جعفي باشد؛ خداوند بهتر مي داند.


پاورقي

[1] ابـصـار العين (ص 153 ـ 154) نيز سماوي نوشته است: «مرزباني در معجم خويش گويد: «هنگامي که جنگ شدت گرفت، او پيش رفت و مي گفت:

اگر مرا نمي شناسيد من يزيد بن مغفل هستم، در هنگام نبرد سر تا پا مسلحم،

در دسـتـم شـمـشـيري است برّان که با آن در ميان گرد وغبار جنگ، دلاوران را از پا در مي آورم.

گـويـد: او پيکاري بي مانند کرد و جماعت بسياري را به هلاکت رساند و سرانجام خود نيز کشته شد - خداوند از او خوشنود باد.».

[2] خـوارزمـي گـويـد: پـس از او ـ يـعـنـي پـس از جـون، غـلام ابـوذر ـ انـيـس بـن مـعـقـل اصـبـحـي بـه مـيـدان رفـت و مـي گـفـت: مـن انـيـس پـسـر معقل هستم و در دستم تيغي برّان است.

در ميان گرد و غبار جنگ آن را بر پيشاني دشمن فرود مي آورم تا زنگارش زدوده شود و صـيـقـلي گـردد؛ در دفـاع ازحـسـيـن بـرتـر و بـا فـضـيـلت، فـرزنـد رسول خدا، بهترين فرستادگان. آنگاه آنقدر جنگيد تا کشته شد. خوارزمي، ج 2، ص 23؛ الفتوح، ج 5، ص 198.

[3] ابن شهر آشوب گويد: سپس - يعني پس از جوين بن مالک - يزيد بن معقل اصبحي به ميدان رفت و مي گفت:

من انيس و پسر معقل هستم و در دستم شمشيري بران است،

که به وسيله آن در ميدان جنگ از سرها بالا مي روم و از حسين بن علي، اين مرد بزرگ و با فضيلت و فرزند رسول خدا،‌بهترين فرستادگان، دفاع مي کنم.

«آنگاه بيش از بيست تن از سپاه دشمن را کشت.» (مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 103).