بازگشت

نام شهيدان حمله نخست


از مـجـمـوع زنـدگـيـنامه ها و كتابهاي تاريخي استفاده مي شود كه در حمله ي نخست، افراد زير به شهادت رسيدند:

1 ـ مسلم بن عوسجه ي اسدي

2 ـ عبداللّه بن عمير كلبي.

3 ـ نعيم بن عجلان.

4 ـ عمران بن كعب بن حارث اشجعي. [1] .

5 ـ حنظلة بن عمر شيباني. [2] .

6 ـ قاسط بن زهير تغلبي.

7 ـ مقسط بن زهير تغلبي.

8 ـ كنانة بن عتيق تغلبي. [3] .

9 ـ عمرو بن ضبعه ضبعي. [4] .


10 ـ ضرغامة بن مالك تغلبي. [5] .

11 ـ عامر بن مسلم عبدي بصري.

12 ـ سالم، غلام عامر بن مسلم.

13 ـ سيف بن مالك عبدي بصري. [6] .

14 ـ عبدالرحمن بن عبداللّه ارحبي. [7] .

15 ـ حبّاب بن عامر تميمي. [8] .


16 ـ عمرو جندعي. [9] .

17 ـ حُلاس بن عمرو راسبي ازدي.

18 ـ نعمان بن عمرو راسبي ازدي.

19 ـ سوار بن ابي عمير نهمي. [10] .

20 ـ عمار الدالاني.

21 ـ زاهر بن عمرو الكندي، غلام عمر بن حمق.


22 ـ جبلّة بن علي شيباني. [11] .

23 ـ مسعود بن حجاج تيمي.

24 ـ عبدالرحمان بن مسعود بن حجاج. [12] .

25 ـ زهير بن بشر خثعمي. [13] .

26 ـ مسلم بن كثير ازدي.

27 ـ زهير بن سليم ازدي.

28 ـ عمار بن حسان طائي.

29 ـ عبيداللّه بن يزيد عبدي بصري.

30 ـ عبداللّه بن يزيد عبدي بصري.

31 ـ ادهم بن اميه ي عبدي بصري.

32 ـ جندب بن حجير كندي.

33 ـ حجير بن جندب بن حجير كندي. [14] .


34 ـ جنادة بن كعب بن حرث انصاري.

35 ـ عبدالرحمان بن عبد رب انصاري. [15] .

36 ـ عبداللّه بن عروه ي غفاري. [16] .

37 ـ عائذ بن مجمّع بن عبداللّه عائذي.

38 ـ مجمع بن عبداللّه عائذي.

39 ـ امّ وهب، همسر عبداللّه بن عمير كلبي.

40 ـ اميّة بن سعد طائي.

41 ـ قاسم بن حبيب بن ابي بشر ازدي.

42 ـ جوين بن مالك تيمي. [17] .


43 ـ عبداللّه بن بشر خثعمي. [18] .

44 ـ بشر بن عمرو بن احدوث حضرمي كندي. [19] .

45 ـ حجّاج بن بدر تميمي سعدي. [20] .

46 ـ قارب بن عبداللّه دئلي.

47 ـ عمرو بن خالد اسدي صيداوي. [21] .

48 ـ جنادة بن حرث مذحجي سلماني.

49 ـ سعد، غلام عمرو بن خالد صيداوي.


50 ـ منجح بن سهم، غلام امام حسن (ع). [22] .

51 ـ اسلم بن عمرو تركي، غلام امام حسين (ع). [23] .

52 ـ سعد بن حرث غلام امام علي (ع). [24] .

53 ـ نصربن ابي نيزر، غلام امام علي (ع). [25] .

54 ـ حرث بن نبهان، غلام حمزه (ع).

55 ـ جون بن حوّي، غلام ابوذر. [26] .


56 ـ جابر بن حجّاج، غلام عامر بن نهشل تيمي. [27] .

57 ـ حارث بن امرالقيس كندي. [28] .

58 ـ شبيب، غلام حرث بن سريع همداني جابري. [29] .

59 ـ شبيب بن عبداللّه نهشلي. [30] .



پاورقي

[1] ابـن شـهـر آشوب در المناقب (ج 4، ص 113) و زنجاني در وسيلة الدارين (ص 94) از وي ياد کرده اند. همچنين وي گفته است (ص 178، شماره 114): درباره ي نام عمرو بن کـعـب انـصـاري اخـتـلاف اسـت. عمر، عمران، يا عمربن کعب بن ابي کعب گفته شده است و من در کتابهاي رجال، زندگينامه اي براي وي نديده ام. در زيارت رجبيه درباره اش آمده است: «السـلام عـلي عـمرو بن کعب». سماوي در ابصار العين درباره وي چيزي ننوشته است. در مـسـتـدرکات علم الرجال (ج 6، ص 75 و 108، شماره 11090) از وي ياد شده و در آن آمده است: «ظاهر، اتحاد وي با عمر بن ابي کعب است».

[2] ابـن شـهـر آشوب در المناقب از وي ياد کرده است (ج 4، ص 113). زنجاني در وسـيـلة الداريـن (ص 94) از وي نـام بـرده اسـت، ولي مـانـند ديگر شهدا زندگينامه ي او را نـيـاورده اسـت. سـمـاوي نـيـز در کـتـاب ابصار العين نام وي را در زمره شهيدان حمله نخست نياورده است.

[3] سـماوي گويد: «سروي گفته است: او در حمله نخست کشته شد. ديگران گفته اند: او در حال مبارزه و در فاصله ي ميان حمله ي نخست و نماز ظهر به شهادت رسيد.» (ابصار العين، ص 99).

[4] ابـن شـهـر آشوب در المناقب (ج 4، ص 113) از وي با نام «عمرو بن شيبه» يـاد کـرده است. زنجاني در وسيلة الدارين (ص 94) از وي با نام «عمرو بن ضبعة بن قيس تـمـيـمـي» يـاد کـرده اسـت. وي در هـمـين کتاب (ص 177، شماره 112) زير نام عمرو بن ضـبعه ضبعي زندگينامه وي را آورده است. سماوي در ابصار العين (ص 194) از وي با نام عمر بن ضبيعة بن قيس بن ثعلبه ضبعي تميمي ياد کرده است.

[5] ابن شهر آشوب در المناقب (ج 4، ص 113) از وي ياد کرده است. ولي سماوي گـويـد: «او هـمـراه کـسـانـي کـه بـا عـمـر سعد بيرون آمدند، بيرون آمد و سپس به حسين گـرويـد. سـرانـجـام در حـضـور آن حضرت پيکار کرد و بعد از ظهر به شهادت رسيد.» (ابصار العين، ص 199).

[6] ابـن شـهـر آشـوب (المـنـاقب، ج 4، ص 133) در ميان کساني که در حمله نخست کـشته شدند از شخصي به نام سيف بن مالک نمري» ياد کرده است. اما سماوي مي گويد: او هـمـچـنـان بـا امـام (ع) هـمـراه بـود تـا آنـکـه پـس از نـمـاز ظـهـر در حال مبارزه در حضور آن حضرت کشته شد. (ابصار العين، ص 192).

[7] ابـن شـهـر آشوب در المناقب (ج 4، ص 113) و زنجاني در وسيلة الدارين (ص 94) از وي ياد کرده اند. اما زنجاني در زندگينامه وي (ص 164 ـ 165، شماره 90) آورده اسـت کـه او پـس از نـماز ظهر از امام (ع) اجازه مبارزه خواست و حضرت به او اجازه داد و او بـه جـنـگ رفـت و ايـن رجز را مي خواند: من بر شمشيرها و نيزه ها براي رسيدن به بهشت صبر مي کنم.

او هـمـچـنـان بـا مـردم در حـال جـنگيدن بود تا آنکه پس از کشتن گروهي از آنان، خود نيز کشته شد. وي همچنين به نقل از ابن شهر آشوب در المناقب مي نويسد: عبدالرحمن بن ارحبي بـه مـبـارزه آنـان رفت و رجز پيشين را مي خواند و اين شعر را نيز بر آن افزوده است: و حور العيني لطيف و سرخوش. اي نفس! براي راحتي خويش بکوش و در طلب خيرکوشا باش.

ولي در المـنـاقـب مـي بـينيم که ابن شهر آشوب اين مطلب را درباره سعد بن حنظله تميمي نـوشـتـه اسـت و مـربـوط بـه عـبـدالرحـمـن ارحـبـي نـيـست. از آنچه سماوي در زندگينامه عـبـدالرحـمـن ارحـبـي (ص 132) بـه نـقل از ابي مخنف نوشته است نيز چنين بر مي آيد که ارحـبـي در حـال مـبـارزه کشته شد و نه در حمله نخست. بلاذري مي نويسد: «عبدالرحمن بن عبدالله الکدن، اين شعر را مي خواند: هر کس مرا نمي شناسد من پسر کدن هستم. من بر دين حسن و حسين (ع) هستم و آن قدر جنگيد تا به شهادت رسيد.» (انساب الاشراف، ج 3، ص 404.).

[8] سـمـاوي از وي نـام برده و زندگينامه اش را در کتاب ابصار العين (ص 195) آورده اسـت. ابـن شـهـر آشوب (المناقب، ج 4، ص 113) از وي با نام «حباب بن حارث» يـاد کرده است. زنجاني در وسيلة الدارين (ص 94) از او به نام «ضباب بن عامر تميمي» يـاد کـرده، ولي زنـدگينامه اش را در ص 117، شماره 28 زير عنوان «حباب بن عامر بـن کـعـب بـن تيم» آورده و به نقل از ابن شهر آشوب نوشته است که وي در حمله نخست کشته شد. وي در همان صفحه شماره (29) زير عنوان حباب بن حارث نوشته است که او در حـمـله نـخـسـت بـه شـهـادت رسـيـد، ولي در کـتـابـهـاي رجال نام و يادي از او نيست.

[9] ابـن شـهـر آشـوب در المناقب (ج 4، ص 113) از او به همين نام ياد کرده است. زنجاني در وسيلة الدارين از او با نام «عمرو بن جندعي» ياد کرده، ولي زندگينامه اش را نـياورده است، بلکه در کتابش (ص 175، شماره 110) زندگينامه مرد ديگري به نام «عـمـرو بـن جـنـدب حـضرمي» را آورده و گفته است که او در حمله نخست کشته شد. او يادآور شـده اسـت کـه ابـن شـهـر آشوب در المناقب مي گويد: از جمله کشته شدگان در واقعه طف در حمله نخست شخصي به نام عمرو بن جندب حضرمي است. ولي چنين مطلبي در المناقب ديده نمي شود. در آنـجـا نام شخص ديگري به اسم «عمرو بن عبداللّه همداني جندعي» آمده است. سماوي زندگينامه وي را در ابصار العين (ص 136) آورده و نوشته است که وي به سبب جراحتي کـه بـر سـرش وارد آمـد، بـر زمين افتاد و خويشاوندانش او را از معرکه به در بردند. او بـر اثـر ايـن جـراحـت مـدت يـک سـال در بـسـتـر بـيـمـاري افـتـاده بـود و درسـت سـر يـک سـال مـرد. در زيـارت نـاحـيـه مـقـدسـه بـر وي چنين درود فرستاده شده است: السلام علي الجـريـح المـرتـث عمرو الجندعي». نيز براي زندگينامه وي.ر.ک: وسيلة الدارين، ص 178، شماره 113.

[10] ابـن شهر آشوب در المناقب (ج 4، ص 113) از وي با نام «سوار بن ابي عمير فـهـمـي» و در زمـره شـهـيـدان حـمـله نـخست ياد کرده است. ولي سماوي در زندگينامه وي نـوشته است. سوار بن منعم بن حابس بن ابي عمير بن نهم همداني نهدي: وي از کساني بـود کـه قـبـل از جـنـگ نـزد حـسـيـن (ع) آمـد و در حمله نخست جنگيد و مجروح و کشته شد. در الحقائق الورديه آمده است: سوار جنگيد تا آنکه بر زمين خورد و او را به اسارت گرفته نـزد عـمـر سـعد بردند. چون آهنگ قتل وي را کرد خويشاوندانش از او شفاعت کردند و سوار هـمـچـنـان نـزد آنـهـا مـانـد تا آنکه بر اثر جراحات وارده پس از شش ماه درگذشت. برخي ديگر از مورخان گفته اند: او تا هنگام مرگ در اسارت بود و شفاعت قبيله اش از کشتن وي جلوگيري کرد. در زيـارت نـاحـيـه مـقـدسـه دربـاره وي چـنـيـن گـواهي داده شده است: «السلام علي الجريح المـأسور سوار بن ابي عمير نهمي» که اين عبارت را مي توان بر اسارت وي در آغاز کار حمل کرد.

نيز سماوي نوشته است: «نهمي... و در برخي کتابها فهمي آمده است که اشتباهي آشکار مي باشد.» (ابصار العين، ص 135 ـ 136).

بـنـابراين درست اين است که اين شهيد را در شمار شهيدان حمله نخست قلمداد کنيم. هر چند که چند ماه پس از روز عاشورا وفات يافت، چرا که در آن روز مجروح گرديد.

[11] «جبله از شجاعان کوفه بود. او نخست همراه مسلم قيام کرد و سپس به امام حسين (ع) پيوست. اکثر سيره نويسان زندگينامه او را آورده اند.» (ابصار العين، ص 215).

و گـفـتـه شـده اسـت کـه در کـربـلا بـا امام حسين کشته شد. (ر.ک: الحدائق الورديه، ص 122). ابن شهر آشوب گفته است که وي در حمله نخست به شهادت رسيد. (المناقب، ج 4، ص 113).

[12] ابـن شـهـر آشـوب سـروي در المـنـاقب (ج 4، ص 113) نام پدرش را در شمار کشته شدگان حمله نخست آورده است، اما سماوي (ابصار العين، ص ‍ 193 ـ 194) درباره او و پـدرش مـي نـويـسد: همان طور که سروي گفته است آن دو در حمله نخست کشته شدند. زنجاني نيز در وسيلة الدارين (ص 94) آن دو را در زمره شهيدان حمله نخست ذکر کرده است.

[13] ابـن شـهـر آشوب در المناقب زندگينامه اش را آورده است. زنجاني ضمن آوردن نـام وي در ص 94 کـتـابـش در ص 137، شـمـاره 49، ايـن گـونـه نقل کرده است: «زهير بن البشر: وي در کربلا حضور يافت و در حمله نخست کشته شد. در زيارت رجبيه نام وي چنين آمده است: السلام علي زهير بن البشر.» ولي نام وي در زيارت رجبيه، زهير بن بشير ثبت شده است. سماوي در ابصار العين از وي ياد نکرده است، بلکه از شخصي به نام عبداللّه بن بشر خثعمي ياد کرده و در ص 170 کتابش، زندگينامه او را آورده و گفته است که او در حمله نخست کشته شد.

[14] سـمـاوي بـه نـقـل از صـاحـب کـتـاب حـدائق الورديـه ذيـل زنـدگـيـنـامـه پدرش از وي نيز ياد کرده است. ليکن باز در کتاب ابصار العين (ص 174) نـوشته است: «اينکه پدرش به همراه وي کشته شد، درست نيست. همان طور که در القـائمـيـات نـيـز نامي از پدرش نيست.» روشن است که نيامدن نام وي در القائميات نمي تـوانـد دليـل بـر ايـن امر باشد، به ويژه آنکه خود سماوي از کساني نام برده است که نامشان در القائميات نيامده است. اما ابن شهر آشوب و زنجاني از وي نام نبرده اند.

[15] ابـن شهر آشوب در المناقب (ج 4، ص 113) نام وي را در فهرست شهيدان حمله نـخست نياورده است. سماوي در ابصار العين (ص 157 ـ 158) نام وي را در شمار کساني کـه در حـمـله نـخـسـت بـه شـهـادت رسيدند آورده است. نيز زنجاني در وسيلة الدارين (ص 163، شماره 89) از وي ياد کرده است، در حالي که در همين کتاب (ص 94) در فهرست نام شهيدان حمله نخست از وي نامي به ميان نياورده است.

[16] دربـاره وي اخـتـلاف وجـود دارد. بـرخـي گـفـتـه انـد کـه او به همراه برادرش عبدالرحمن در حال مبارزه کشته شدند، به اين ترتيب که يکي از آن دو رجز را آغاز مي کرد و ديگري آن را تکميل مي نمود. آن دو مي گفتند:

بني غفار به خوبي مي دانند

و خندف پس از بني نزار،

که ما گروه فاسقان را مي زنيم،

با هر شمشير تيز و برنده اي

اي قوم از فرزندان پاکيزگان دفاع کنيد،

با شمشيرهاي مشرفي و نيزه هاي به جنبش در آمده

آن دو پـيـوسـتـه جـنـگـيدند تا آنکه کشته شدند (ر.ک: ابصار العين: ص 176) ولي ابن شـهـر آشوب در المناقب (ج 4، ص 113) نوشته است که او (عبداللّه) در حمله نخست کشته شد.

[17] ابـن شـهـر آشـوب در المـنـاقـب (ج 4، ص 113) وي را بـا نـام «سـيف بن مالک نـمـيـري» در شمار شهيدان حمله نخست آورده است. سماوي گويد: «سروي گويد: وي در حـمـله نـخـسـت کـشـتـه شـد.» و نـامـش را به سيف و نسبتش را به نمري تصحيف کرده است. (ابصار العين، ص 194).

[18] ر.ک: حـاشـيـه نـام «زهـيـر بـن بـشـر خـثـعـمـي» ذيل شماره 25.

[19] سماوي در ابصار العين به نقل از ابن شهر آشوب نوشته است که وي در حمله نـخـسـت به شهادت رسيد. ولي ما نام وي را در فهرستي که ابن شهر آشوب (المناقب، ج 4، ص 113) از شـهـيـدان حـمله نخست ارائه داده است نيافتيم. زنجاني نامش را در فهرست شهيدان حمله نخست با نام «بشير بن عمرو» آورده است. (وسيلة الدارين، ص 94 ـ 95. وي همچنين در صفحه 110، شماره 13، به نقل از سيره نويسان، زندگينامه وي را آورده است.

[20] سـمـاوي در ابصار العين (ص 214) مي نويسد: «صاحب حدائق نوشته است که وي در بعدازظهر و در حال مبارزه کشته شد و ديگران نوشته اند که پيش از ظهر و در حمله نخست کشته شد». ولي سماوي اين ديگران را مشخص نمي کند که چه کساني هستند!.

[21] ر.ک: ابـصـار العـين، ص 114 ـ 116. ولي ابن شهر آشوب در المناقب (ج 4، ص 101) مي نويسد: آنگاه عمرو بن خالد ازدي به مبارزه آمد و اين رجز را مي خواند:

اي نفس امروز با آسايش خاطر به سوي پروردگار مي روي.

امروز آن پاداش نيکي را که خداوند برايت مقّرر داشته دريافت مي داري.

بي تابي مکن که هر زنده اي سرانجام فنا مي شود.

سپس پسرش خالد به ميدان آمد و اين رجز را مي خواند:

اي بني قحطان بر مرگ شکيبا باشيد تا به خشنودي خداوند دست بيابيد.

خداوندي که صاحب بزرگي و عظمت و برهان و بلند مرتبه و بخشنده و صاحب احسان است.

اي پدر تو به بهشت رفتي در قصري از گوهر با بنياني نيکو.

اما مورخان ننوشته اند که پسرش خالد، با وي همراه بوده است.

ابـن طـاووس در اللهـوف (ص 163) گـويـد: آنگاه عمرو بن خالد صيداوي به ميدان آمد و خطاب به امام حسين (ع) گفت: اي ابا عبداللّه جانم به فدايت! من تصميم دارم به يارانت بـپيوندم و دوست ندارم که به ميدان نروم و ببينم که تو در ميان خاندانت تنهايي و کشته بـر زمـيـن افتاده اي! امام (ع) به او فرمود: پيش ‍ رو که ما نيز به زودي به تو خواهيم پيوست. او نيز پيش رفت و جنگيد تا به شهادت رسيد ـ خداوند از او خشنود باد.

[22] هـيـچ دليـل تـاريـخـي روشـنـي مـبني بر اينکه منجح در حمله نخست به شهادت رسـيـده بـاشد وجود ندارد. تنها ابن شهر آشوب در پايان ذکر نام شهيدان حمله نخست مي نويسد: و ده تن از غلامان حسين و دو غلام از اميرالمؤمنين (ع) (المناقب، ج 4، ص 113). اما سماوي گفته است: هنگامي که دو طرف در کربلا با هم به مبارزه پرداختند. ياران امام (ع) قـهـرمـانـانه جنگيدند. صاحب حدائق الورديه گفته است: آنگاه حسان بن بکر حنظلي به وي حمله کرد و او را از پاي در آورد. (ابصار العين، ص 96).

[23] داسـتـان مـربـوط به اسلم بن عمرو ترک، غلام امام حسين نيز همين طور است. سـمـاوي گويد: برخي سيره نويسان و مقتل نگاران نوشته اند: او به ميدان مبارزه رفت و اين رجز را مي خواند:

فرمانده من حسين است و چه خوب فرماندهي: شادي قلب پيامبر بشارت دهنده و بيم دهنده. او آنقدر جنگيد تا کشته شد. هنگامي که بر زمين افتاد حسين (ع) بر بالينش رفت و ديد در حالي که رمقي در بدن دارد به آن حضرت اشاره مي کند. حضرت او را در آغوش کشيد و صـورت بـه صـورت او نـهـاد. وي تبسمي کرد و گفت: چه کسي مانند من است که فرزند رسـول خـدا صورت به صورت من گذارده است! و سپس جان به جان آفرين تسليم کرد. (ابصار العين، ص ‍ 95 ـ 96).

[24] چـنـيـن اسـت وضـعـيـت سـعـد بـن حـرث، غـلام عـلي (ع)، زيـرا در هيچ يک از متون تاريخي دليل روشني مبني بر اينکه او در حمله نخست کشته شد وجود ندارد، مگر آنچه در المـنـاقـب (ج 4، ص 113) آمـده اسـت: «و دو غـلام از غـلامـان امـيـرالمـؤمـنـيـن (ع)» و ايـن شامل او و نصر بن ابي نيزر، ديگر غلام اميرالمؤمنين (ع) مي گردد.

[25] سـمـاوي بـه صـراحت درباره ي وي مي نويسد: او سوارکار بود. پس اسب وي را پي کردند و او در حمله ي نخست کشته شد ـ خداوند از او خشنود باد. (ابصار العين، ص 98).

[26] هـمـيـن طـور هـيچ دليل روشني مبني بر اينکه جون حوي در حمله نخست کشته شد وجـود نـدارد، مـگـر تـعـبـيـري کـه در ابـصـار العـيـن از قول سيدرضي الدين داودي آمده است: چون جنگ در گرفت وي در برابر امام (ع) ايستاد و از آن حـضـرت اجـازه ميدان خواست. امام (ع) خطاب به وي فرمود: اي جون، تو از جانب من مرخصي اما تو براي رسيدن به آسايش در پي ما آمدي، پس گرفتار راه ما مشو. جون بر قـدمـهـاي ابـا عـبـداللّه افـتـاد و مـي گـفـت: اي فـرزنـد رسول خدا! آيا در زمان آسايش کاسه ليس شما باشم، ولي در هنگام سختي شما را تنها بـگـذارم! مـن بـويـي بـد و و نـسبي پست دارم و رنگم سياه است. از شما مي خواهم که در بـهـشـت بـر مـن بـدمـي تـا بـويـم خـوش و نـسـبـم شريف و رنگم سفيد گردد. نه به خدا سوگند! من از شما جدا نگردم تا آنکه اين خون سياه با خونهايتان آميخته گردد. آنگاه امام (ع) اجازه داد و او به ميدان رفت و اين رجز را مي خواند:

تبهکاران ضربت غلام سياه را با شمشير «مشرفي» و نيزه تيز چگونه مي يابند،

همو که از خاندان احمد، پيامبر خدا، دفاع مي کند.

سـپـس جـنـگـيد تا کشته شد. اما سيد بن طاووس درباره جون مي گويد: «سپس جون، غلام ابـوذر بـه مـيـدان آمـد...» (اللهـوف، ص 163). در بـحـار بـه نـقـل از کـتـاب محمد بن ابي طالب آمده است: سپس به ميدان آمد و اين رجز را مي خواند...» (بحار، ج 45، ص 23).

[27] سـمـاوي در زنـدگـيـنـامـه وي نـوشـتـه اسـت: قـتـل وي پيش از ظهر و در حمله نخست بود. (ابصار العين، ص 193). ولي مامقاني درباره ايـنـکـه او پـيـش از ظـهـر بـه قـتـل رسـيـد چـيـزي نـنـوشـتـه اسـت. (ر.ک: تـنـقـيـح المـقـال، ج 1، ص 198 و مستدرکات علم رجال الحديث، ج 2، ص 97). ديگران نيز وي را در شـمـار شـهـيـدان حـمـله نـخست نياورده اند. (ر.ک: الحدائق الورديه، ص 122، تسمية من قتل مع الحسين، ص 155، مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 113).

[28] سماوي به نقل از صاحب حقائق الورديه وي را در شمار شهيدان حمله نخست آورده اسـت. (ر.ک: ابـصـار العـيـن، ص 173، الحـقـائق الورديـه، ص ‍ 122، نيز ر.ک: وسيلة الداريـن، ص 116 ـ 117، شـمـاره 26). مـامـقـانـي در تنـقـيـح المـقـال (ج 1، ص 243) پـس از ذکـر گرويدن وي به امام (ع)، بعد از ردّ پيشنهادهاي آن حضرت، مي نويسد: «اين کاشف از نيروي ديانت و برتر بودن وي از مرتبه وثاقت است. درباره ي ثبات قدم وي در اسلام و ديانت وي نوشته اند که وي در محاصره المجبر شرکت داشـت. پـس از آنکه مرتدان را براي کشته شدن بيرون آوردند، حمله کرد تا عموي خويش را بکشد. او گفت واي بر تو آيا مرا مي کشي در حالي که من عمويت هستم! گفت: تو عموي مني و اللّه پروردگار من است؛ و او را کشت».

[29] سـماوي درباره زندگينامه وي نوشته است: به گفته ابن شهر آشوب وي در حـمـله نـخـسـت که شماري از ياران حسين (ع) در آن به شهادت رسيدند کشته شد؛ و اين در پـيش از ظهر روز دهم بود. (ابصار العين، ص 133). ولي ما در فهرستي که ابن شهر آشوب از شـهـيـدان حمله نخست ارائه داده است (المناقب، ج 4، ص 113) نام وي را در زمره شهيدان حمله نخست نيافتيم.

[30] زنـجـانـي در وسـيـلة الداريـن (ص 155 ـ 156، شماره 76) مي نويسد: «شيخ طـوسـي در رجـال خـويـش (ص 74) مـي نـويسد: شبيب بن عبداللّه نهشلي بصري از ياران حسين است». محمد صادق بحر العلوم در ذيل اين سخن شيخ طوسي مي نويسد: به نوشته سـيره نويسان، وي از اصحاب اميرالمؤمنين (ع) بود که به امام حسن (ع) و سپس به امام حسين (ع) پيوست و در کربلا در حمله نخست همراه ياران آن حضرت به شهادت رسيد... در وسـيـلة الدارين (ص ‍ 219) آمده است: به نوشته ي سيره نويسان، شبيب بن عبداللّه نهشلي از اصـحـاب امـيـرالمـؤمنين بود و در جنگهاي سه گانه ي آن حضرت شرکت داشت. پس از آن حـضـرت بـه تـرتـيـب بـه فـرزنـدان وي يـعـني امام حسن و امام حسين (ع) پيوست. وي از اصـحـاب خاص امام حسين (ع) بود. وقتي حضرت از مدينه به قصد مکه بيرون آمد با وي هـمـراه شـد و تـا وارد شدن آن حضرت به کربلا ايشان را همراهي کرد. چون روز طف فرا رسيد به پيکار برخاست و همراه کساني که در حمله نخست و پيش از ظهر کشته شدند، به شـهـادت رسـيد. در روايتي آمده است که او در مبارزه اي تن به تن کشته شد، اللّه اعلم. در زيارت ناحيه مقدسه آمده است: ((السلام علي شبيب بن عبداللّه نهشلي)).