بازگشت

پي كردن اسب هاي سپاه امام


طـبري در ادامه ي اين روايت مي نويسد: «عمر سعد، حصين بن تميم را فراخواند و او را همراه سـپـرداران و پـانـصـد تـن از تـيـرانـدازان بـه سـوي سـپـاه امـام (ع) گـسـيـل داشـت. ايـنـان رفـتند و به حسين و يارانش نزديك شدند، آنان را زير باران تير گرفتند و اندكي نگذشت كه اسبهايشان پي شد و همه پياده ماندند!» [1] .

نـيـز طـبري نقل مي كند كه ايوب بن مشرح خيواني مي گفت: «به خدا سوگند من اسب حرّ بن يزيد رياحي را پي كردم. تيري به چله ي كمان نهادم و اندكي نگذشت كه اسب لرزيد و سـرآسـيـمـه شـد و بـر زمـيـن افـتـاد. حرّ بي درنگ از روي اسب جهيد و همانند شير ژيان شمشير به دست اين رجز را مي خواند:

اگر اسب مرا پي كنيد من فرزند آزاده ام و از شير ژيان شجاع ترم.

من هيچ كس را نديدم كه صفوف سپاه دشمن را مانند او بشكافد!». [2] .


پاورقي

[1] تاريخ الطبري، ج 3، ص 324.

[2] همان.