بازگشت

شمار سپاه اموي


روايات و متون تاريخي درباره ي شمار سپاه بني اميه كه در كربلا در روز عاشورا با امام حـسين (ع) رويارو شدند، مختلف است. اين شمار به ترتيب از كم به زياد به اين شرح است:

1 ـ هزار جنگجو. [1] .

2 ـ چهار هزار. [2] .

3 ـ شش هزار. [3] .

4 ـ هشت هزار. [4] .

5 ـ دوازده هزار. [5] .

6 ـ شانزده هزار. [6] .

7 ـ بيست هزار. [7] .

8 ـ بيست و دو هزار. [8] .

9 ـ سي هزار. [9] .


10 ـ سي و پنج هزار. [10] .

11 ـ چهل هزار. [11] .

12 ـ پنجاه هزار. [12] .

13 ـ صد هزار. [13] .

بـراي تـحـقـيـق پـيـرامـون تـعداد لشكريان ابن زياد، بايد به اين نكته توجه نمود كه كـوفـه شـهـري بـود كـه بـنـيـادش بر مقاصد نظامي نهاده شد و مي توانست عده و عُدّه ي فـراوانـي را بـسـيـج كـنـد. در روايـات و مـتـون تـاريـخـي، دلايـل بـسـيـاري در ايـن بـاره بـه چـشـم مـي خـورد. بـراي مثال نقل شده است كه سليمان بن صرد خزاعي در حالي كه كار صلح را بر امام حسن (ع) زشـت مـي شـمـرد ـ خـطاب به وي گفت: «من بسيار در شگفتم از اينكه با داشتن صد هزار جـنـگجوي عراقي، چگونه صلح با معاويه را پذيرفتي». [14] در برخي نامه هـاي مـردم كـوفـه بـه امـام حـسـيـن (ع) آمـده اسـت: «شـما در اينجا صدهزار شمشيرزن داري، تأخير روا مدار». [15] .

بدون شك قدرت بسيج نظامي كوفه به مراتب بيش از اين بود؛ زيرا صدهزار نيرويي كه در نقلهاي ياد شده آمده متعلق به يكي از طرفين جنگ داخـلي عـليـه حـكـومـت است، نه براي رويارويي با يك تهاجم خارجي؛ كه در آن صورت شمار بسيار بيشتري از امت بسيج مي شوند.

اگر سخن درباره ي تجهيزات، و كاشف از تعداد نيروها باشد، در اين صورت ميزان و حجم فـراوان سـلاح و پـشـتـيـبـانـي مـوجـود در لشـكـر ابـن زيـاد، دليـل بـر ايـن است كه آن سپاه بسيار بزرگ بوده است. شيخ قرشي گويد: لشكر ابن زياد به همه ي سلاحهاي موجود آن روزگار مسلح و براي رويارويي با امام بسيار آماده بـود. مـورخـان از حـجم بالاي اين آمادگي سخن مي گويند:


آهنگران و سازندگان سلاح در كـوفـه شـب و روز مـشـغـول كـار بـودنـد؛ بـيـش از ده روز تـيـر مـي تـراشيدند و شمشير صـيـقـل مـي دادنـد. ابـن زياد سپاهي چنان نيرومند را به جنگ امام حسين (ع) فرستاد كه مي توانست سرزميني را با آن فتح كند. [16] .

بـرخـي پـژوهشگران بر اين باورند كه حداقل شمار سپاه اموي كه به جنگ امام حسين (ع) در كربلا رفت، سي هزار تن بود. زيرا روايتي از امام حسن (ع) داريم كه خطاب به امام حسين (ع) مي فرمايد:

ولي اي ابـا عـبـداللّه هـيچ روزي مانند روز تو نيست. سي هزار مرد بر تو گرد مي آيند كـه مـدعـي انـد از امـت جـدمـان مـحـمد (ص) و مسلمان هستند. آنان براي كشتن و ريختن خون تو و شـكـسـتـن حـرمـت تـو و اسـارت زن و فـرزنـد تـو و غـارت اموال تو همدست و همداستان مي شوند... [17] .

در روايت ديگري، امام زين العابدين (ع) مي فرمايد: «هـيـچ روزي مـانـنـد روز حـسـيـن (ع) نـبود. سي هزار مرد كه به پندار خودشان از اين امت بـودنـد، بـر او گـرد آمدند و همه به ريختن خونش به خداوند تقرّب مي جستند. هر چه او خـداي را بـه يـادشـان آورد نـپـذيـرفـتـنـد تـا آنكه از روي ستم و سركشي و عداوت، او را كشتند.» [18] .

ولي تـأملي دقيق در اين دو روايت شريف نشان مي دهد كه اين سي هزار تن كساني بودند كه با كشتن وي به خداوند تقرب مي جستند. در حالي كه از نظر تاريخي ثابت است كه دل بـيـشـتـر اهـل كـوفـه بـا امـام حـسـيـن (ع) بـود و بـا زور در كـربـلا احـضـار شـده بـودنـد. [19] چـنـيـن كـسـانـي


كـه بـسيار هم بودند، داوطلبانه براي كشتن آن حـضـرت گـرد نـمـي آمـدنـد؛ و اگـر بـا اجـبـار گرد آمده بودند، از كساني نبودند كه با قتل وي به خداوند تقرّب بجويند!

بـنابراين اگر شمار كساني را كه با اجبار در كربلا حضور يافته بودند به آنهايي كـه در كـشـتن ايشان به خداوند تقرب مي جستند اضافه كنيم، بدون ترديد شمار سپاه امـوي از سـي هـزار تن بسيار افزون تر مي شود. ولي تعيين شمار دقيق اين سپاه دشوار است، چرا كه براي اين كار، سند تاريخي كافي در دست نداريم. واللّه العالم.


پاورقي

[1] ر.ک: نور الابصار، ص 143.

[2] ر.ک: تـاريـخ اليـعـقـوبـي، ج 2، ص 176؛ البـدايـه و النهايه، ج 8، ص 169.

[3] ر.ک: حـيـاة الامـام الحـسـيـن بن علي (ع)، ج 3، ص 121؛ الصراط السوي في مناقب آل النبي، ص 87.

[4] ر.ک: حـيـاة الامـام الحـسـيـن بـن عـلي (ع)، ج 2. ص 120، بـه نقل از مرآة الزمان في تواريخ الاعيان، ص 92.

[5] ر.ک: الدر النظيم، ص 551.

[6] همان.

[7] ر.ک: الصـواعـق المـحـرقـه، ص 197؛ الفصول المهمه، ص 175؛ مرآة الزمان، ج 1، ص 132.

[8] ر.ک: مـقـتـل الحـسين، خوارزمي، ج 2، ص 7؛ شذرات الذهب، ج 1، ص 67؛ مرآة الزمان، ج 1، ص 132؛ کشف الغمه، ج 2، ص 259.

[9] ر.ک: عمدة الطالب، ص 192.

[10] ر.ک: المناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 98.

[11] ر.ک: نور العين في مشهد الحسين (ع)، ص 23.

[12] ر.ک: حـيـاة الامـام الحـسـيـن بـن عـلي (ع)، ج 2، ص 120، بـه نقل از شرح شافيه ابي فراس، ج 1، ص 93.

[13] ر.ک: حديقة الشيعه، اردبيلي، ص 500.

[14] ر.ک: حياة الامام الحسين بن علي (ع)، ج 3، ص 121.

[15] ر.ک: الارشاد، ج 2، ص 71؛ مثير الاحزان، ص 26.

[16] حياة الامام الحسين بن علي (ع)، ج 3، ص 124.

[17] امالي، شيخ صدوق، ص 101، مجلس 24، شماره 1.

[18] همان، ص 373 ـ 374؛ مجلس 70، حديث شماره 10.

[19] ابـن زيـاد کـسـانـي را که از رفتن به جنگ امام حسين (ع) خودداري مي ورزيدند به سخت ترين کيفرها تهديد کرد؛ مثلاً تهديد کرد که همه ي بزرگان، سرپرستان اقوام و بازرگانان و ساکنان شهر بايد بيرون بيايند و با من اردو بزنند. از اين روز به بعد هـر مـردي ديـده شـود کـه از پـيـوستن به سپاه خودداري مي کند امان از او برداشته است! (انـسـاب الاشـراف، ج 3، ص 387 ـ 386) و نـيـز به قعقاع بن سويد بن عبدالرحمن بن جـبـير منقري فرمان داد که همراه يک گروه از سواران در کوفه گشت بزنند، و او مردي از هـمدان و بنا به روايت دينوري از اهل شام را يافت که در طلب ارث خود به کوفه آمده بود. او را نزد ابن زياد آوردند که به قتل رساند. به اين ترتيب هيچ بالغي در کوفه نبود، مـگـر آنـکـه در نـخـيـله بـه سـپـاه پـيـوسـت» (هـمـان مـأخـذ، ج 3، ص 387؛ ر.ک: الاخبار الطـوال، ص ‍ 255). مـورخـان دربـاره ي ناخشنودي مردم از رفتن به جنگ با حسين (ع) سخن گـفـتـه انـد. بلاذري گويد: مردم در گروه هاي هزار نفري اعزام مي شدند ولي سيصد يا چـهار صد و يا کم تر از آن به مقصد نمي رسيدند، چرا که از اين اعزام ناراضي بودند (هـمـان، ج 3، ص 387). ديـنـوري گـويـد: «گويند: ابن زياد هرگاه شماري فراوان از مـردان را بـه جنگ حسين (ع) مي فرستاد هنگام رسيدن بر کربلا جز اندکي از آنها باقي نـمي ماند. از انجا که جنگ با حسين (ع) را خوش ‍ نمي داشتند. باز مي گشتند و سرپيچي مـي کـردنـد!» الاخـبـار الطـوال، ص 254. طـبـري از سـعـد بـن عـبـيـده نـقـل مـي کـنـد کـه او در واقـعـه ي کـربلا بزرگاني از کوفه را ديده است که روي بلندي ايـسـتـاده، مـي گـريـسـتـنـد و مـي گـفـتـنـد: خـداونـدا پـيـروزيـت را نازل فرما يعني بر حسين (ع). سعد به آنان گفت: اي دشمنان خدا! چرا پايين نمي آييد و ياريش نمي کنيد؟! ر.ک: تاريخ الطبري، ج 4، ص 295).