بازگشت

شمار صحابه در لشكر امام حسين


در ميان سپاه امام (ع)، شماري از صحابه شركت داشتند. برخي از آنان افتخار مصاحبت با رسول خدا (ص) را داشته، از ايشان روايت كرده اند؛ برخي ديگر تنها محضر آن حضرت را درك كـرده و ايشان را ديده اند. [1] در زمره ي اصحاب آن حضرت كساني هستند كـه هـيـچ يـك از مـورخـان و رجاليون درباره ي صحابي بودن آنها شك ندارند. باز در ميان آنها كساني هستند كه درباره ي صحابي بودن يا نبودن آنها بحث است. كساني هم هستند كه بـه دليـل تـشابه اسمي مشخص نيست كه آيا آنها همان صحابه مورد نظرند، يا اشخاص ديـگـري انـد كـه بـه صـحابي بودن شهرت يافته اند. ما در اينجا نام مبارك آنان را مي آوريم و افراد مورد اختلاف و نيز سبب اختلاف را يادآور مي شويم:

1 ـ انـس بـن حـارث كـاهـلي اسـدي (رض): " وي از كـسـانـي اسـت كـه ايـن روايـت را از رسول خدا (ص) نقل كرده است: اين فرزندم ـ حسين (ع) در زميني به نام كربلا كشته مي شود، هر كس در آن واقعه حاضر بود، بايد او را ياري كند." [2] .


2 ـ عـبـدالرحـمـن بـن عبد رب انصاري خزرجي (رض): او از كساني است كه چون حضرت عـلي (ع) مـردم را در رحـبـه بـه شـهـادت طـلبـيـد، گـواهـي دادنـد كـه سـخـن زيـر را از رسول خدا (ص) شنيده اند:

آگـاه بـاشيد كه خداي - عزوجل ـ وليّ من است و من ولي مؤمنانم. آگاه باشيد، هر كس كه من مـولاي او هستم، علي نيز مولاي اوست. خدايا يار باش آن را كه يار اوست و دشمن باش آن را كـه دشـمـن اوسـت! دوسـتانش را دوست بدار و با دشمنانش دشمني بورز و ياران او را پشتيبان باش! [3] .

3 ـ حـبـيـب بـن مـظـاهـر (مـظـهـر) اسـدي (رض) وي از صـحـابـه اي اسـت كـه رسول خدا (ص) را ديده است. [4] .

4 ـ عـبداللّه بن يقطر حميري: وي از صحابه است، چونكه همزاد امام حسين(ع) بود. وي پـسـر دايـه ي امـام حـسـيـن (ع) بـود و مـحـضـر پـيـامـبـر (ص) را درك كـرد و آن حـضـرت را ديد. [5] .

5 ـ مـسـلم بـن عـوسـجـه اسـدي: وي از صـحـابـه اي بـود كـه پـيـامـبـر (ص) را ديد. [6] .

6 ـ كـنـانـة بـن عـتـيـق تـغـلبـي: وي در جـنـگ بـدر، هـمـراه پـدرش عـتيق، شركت داشت و از سوارگان سپاه رسول خدا (ص) بود. [7] .

7 ـ عمار بن ابي سلامه دالاني همداني (رض): وي صحابي بود و محضر پيامبر (ص) را درك كرد و آن حضرت را ديد. [8] .


8 ـ حـرث بـن نبـهـان غـلام حـمـزه (ع): پـدرش، نبهان غلام حمزة بن عبدالمطلب بود كه دوسـال پـس از شـهـادت وي درگـذشـت. مـفـهـوم ايـن سـخـن ايـن اسـت كـه حـرث دوران رسول خدا (ص) را درك كرد و از آنجا كه تحت سرپرستي اميرمؤمنان علي (ع)، نشو و نـمـا يـافـت، نـاگـزيـر بـايـد بـارهـا رسـول خـدا (ص) را از نـزديـك ديـده باشد. [9] .

دربـاره ي دو تـن ديـگر از ياران امام (ع) نيز نوشته اند كه آنان روزگار پيامبر (ص) را درك كرده اند، ولي مشخص نيست كه حضرت را ملاقات كرده و از نزديك ديده اند يا نه. آن دو تن اينهايند:

1 ـ زيـاد بـن عـريـب الهمداني الصائدي (رض): وي ملقب به ابوعمره بوده و پدرش، عـريـب، به نوشته برخي طبقات نويسان از صحابه بوده است. در نتيجه وي نيز محضر پيامبر (ص) را درك كرده است. [10] .

2 ـ عـمـرو بـن ضـبـعـه ضبعي تميمي: زنجاني گويد: عسقلاني در الاصابه گويد: " وي عـمـرو بـن ضـبـعـة بـن قـيس بن ثعلبه ي ضبعي تميمي است. در غزوات و جنگها از وي ياد مي شـود. او مـردي سـواركـار و شـجـاع بـوده و مـحـضـر رسول خدا (ص) را درك كرده است ". [11] .

اما آن گروه از ياران امام (ع) كه درباره ي صحابي بودنشان اختلاف است اينهايند:

1 ـ اسـلم (مـسـلم) بـن كـثـيـر اعـرج اَزدي: سـمـاوي نـوشـتـه اسـت كـه وي از تـابـعـان بـود، [12] ولي نـمـازي (در المستدرك) او را در شمار صحابه ذكر كرده است. زنـجـانـي [13] به نقل از عسقلاني در الاصابه نوشته است كه او محضر پيامبر (ص) را درك كرد. [14] .

2- زاهر، غلام عمرو بن حمق خزاعي: در زيارت ناحيه ي مقدسه با همين عنوان بر او درود فرستاده شده است. [15] برخي از رجاليون از او با نام زاهر، غلام عمرو بن حمق [16]


ياد كرده اند. سماوي از او با نام زاهر بن عمرو الكندي [17] يـاد كـرده اسـت؛ هـمـيـن طـور زنـجـانـي در زنـدگـيـنـامـه ي وي. [18] نـمـازي بـه نقل از مامقاني گويد: زاهر بن عمرو اسلمي كندي از جمله ي كساني است كه در بيعت شجره شركت داشتند. او از پيامبر (ص) روايت كرده و در جنگهاي حديبيه و خيبر شركت داشته است. [19] سـمـاوي دربـاره ي صـحابي بودنش چيزي ننوشته است؛ [20] و آقـاي خـويـي مـيـان زاهـر، غـلام عـمرو بن حمق و زاهر اسلمي (كه پدر مجزأة ـ يا محذأة ـ از اصـحـاب رسـول خـدا (ص) اسـت)، تـفـاوت قـايـل شـده و بـه يـكـي بـودن آن دو اعـتـقـاد ندارد. [21] .

زنـجـانـي در زنـدگـيـنـامـه اي كـه بـراي زاهـر نـوشـتـه اسـت، بـه نـقـل از عسقلاني در الاصابه مي نويسد: او زاهر بن عمرو بن اسود بن حجاج بن قيس اسلمي كـنـدي از «اصـحـاب شـجـره» اسـت كـه در آنجا بـا رسـول خـدا (ص) بـيـعـت كـردنـد. وي در كـوفـه سـكـونـت گـزيـد. از رسول خدا (ص) روايت كرد و در جنگ هاي حديبيه و خيبر شركت جست. [22] .

امـا شـيـخ شـوشـتـري ـ همانند آقاي خويي ـ بر اين باور است كه زاهر غلام عمرو بن حمق، زاهـر اسـلمـي كندي نيست. زيرا اين دومي كه نژاد عربي دارد، غلام عمرو بن حمق نيست. وي هـمـچـنـيـن مـعـتـقـد اسـت «زاهـر بـن عـمـرو» نـامـي بـه هـم آمـيـخـتـه اسـت و اصل آن، «زاهر مولي عمرو» است. [23] .

3 ـ سـعـد بـن حـرث (رض)، غـلام عـلي بـن ابـي طـالب (ع): سـمـاوي دربـاره ي اينكه وي صـحـابي بوده و يا پيامبر (ص) را ديده چيزي ننوشته است. او مي نويسد: «سعد، غلام امـام عـلي (ع) بـود و پـس از آن حـضـرت، به امام حسن و سپس به امام حسين (ع) پيوست. هـنـگامي كه


حضرت از مدينه بيرون آمد، با وي به مكه و سپس به كربلا رفت و در حمله ي نخست كشته شد.» [24] .

اما زنجاني از عسقلاني در الاصابه نقل كرده است كه او سعد بن حرث بن سارية بن مرّه... بن كنجب بن خزاعي، غلام علي بن ابي طالب (ع) است. وي محضر پيامبر (ص)، را درك كرده و در كوفه رئيس شرطه علي (ع) بود. [25] .

نمازي با استناد به گفته مامقاني گويد: «سعد بن حارث خزاعي، غلام اميرالمؤمنين (ع) از اصـحـاب رسـول خدا (ص)، همراه اميرالمؤمنين (ع) از اعضاي شرطة الخميس و والي آن حضرت بر آذربايجان بود...» [26] .

ولي شـوشـتـري گـفـتار مامقاني را رد كرده مي گويد: گفتار او سندي ندارد، چگونه مي تـوانـد كـه وي از قـبـيـله ي خزاعه و غلام علي (ع) باشد؟ اگر او از صحابه بود، چگونه در كتاب هاي مربوط به صحابه نام وي درج نشده است؟ [27] .

4 ـ يـزيـد بـن مـغـفـل جـعـفـي: سـمـاوي از مـرزبـانـي در مـعـجـم الشـعـراء نقل كرده است كه او از تابعان و پدرش از صحابه بود. [28] .

ولي مـامـقـانـي نوشته است كه او محضر پيامبر (ص) را درك كرد و در روزگار عمر در قادسيه شركت جست. [29] .

زنـجـانـي بـه نـقـل از عسـقـلانـي، در الاصـابـه گـويـد: «او يـزيـد بـن مـغـفل بن عوف بن عمير بن كلب بن ذهل... بن جعف بن سعد عشيره مذحجي جعفي است. محضر پـيـامـبـر (ص) را درك كـرد و بـا بـرادرش زهـيـر بـن مغفل در دوران عمر بن خطاب در جنگ قادسيه شركت جست.» [30] .


5 ـ شـبـيـب بن عبداللّه، غلام حرث بن سريع كوفي: سماوي درباره ي اينكه وي صحابي بوده و محضر پيامبر (ص) را درك كرده چيزي ننوشته است. [31] ولي زنجاني بـه نـقـل از كـلبـي گـويـد: «شـبـيـب بـن عـبـداللّه از صـحـابـه بـود و مـحـضـر رسـول خـدا (ص) را درك كـرد و در هـمـه ي جـنـگـهـاي حـضـرت عـلي (ع) با وي شركت داشت.» [32] امـا دليـلي وجود ندارد كه وي همان شبيب بن عبداللّه، غلام حرث باشد. هـمـان طـور كـه زنـجـانـي نـسـب وي را بـه نـقـل از عسـقـلانـي در الاصـابـه، غـيـر دقـيـق نـقـل كـرده اسـت. [33] عسـقـلانـي چـنـيـن نـوشـتـه اسـت: شـبـيـب بـن عـبـداللّه بـن شكل بن حي بن جديه... مذحجي ـ محضر پيامبر (ص) را درك كرد و در جنگهاي امام علي (ع) شـركـت جست. اين را ابن كلبي نوشته است. [34] همچنين دليلي وجود ندارد بر ايـنـكـه او هـمان شبيب بن عبداللّه، غلام حرث باشد، به ويژه آنكه كسي كه عسقلاني از او به عنوان عرب (قبيله مذحج) نام مي برد، چگونه مي تواند غلام حرث بن سريع كوفي باشد؟

ما درباره ي دليلي كه مامقاني [35] و نمازي [36] به آن استناد كرده و نـوشـتـه انـد. كـه وي (يـعـنـي شـبـيـب بـن عـبـداللّه، غـلام حـارث بن سريع) از اصحاب رسول خدا (ص) بوده است، چيزي نمي دانيم.

شـوشـتـري در پـاسـخ سخن مامقاني مي نويسد: «سيره نويسان تصريح كرده اند كه او محضر پيامبر (ص) را درك كرد و در جنگ هاي امام علي (ع) شركت جست. او همچنين در كربلا حضور يافت و به شهادت رسيد و در زيارت ناحيه مقدسه بر او درود فرستاده شده است.

مـي گـويـم: او تـعـيـيـن نـكـرده اسـت كـه كدام سيره نويسي اين را گفته است. اگر او از صـحـابـه بـوده، چـگـونـه در كـتابهاي مربوط به صحابه نامي از وي نيامده است، در حـالي كـه دربـاره يافـراد


مـورد اخـتـلاف سخن گفته اند! در زيارت ناحيه نيز از او چيزي نـيـامـده اسـت. در نـسخه ي زيارت ناحيه «شبيب بن حارث بن سريع» آمده كه تحريف شده ي «سـيـف بـن حـارث بـن سـريـع» پـيـش گـفـتـه اسـت. خـلاصـه ايـنـكـه «اصل عنوان روشن نيست، تا چه رسد به فرعش.» [37] .

6 ـ جـنـادة بـن حـرث سلماني ازدي كوفي: «زنجاني گويد:... علي بن حسين بن عساكر در تاريخش نوشته است: او جنادة بن حرث بن عوف بن امية بن قلع بن عبادة بن حذيق بن عدي بـن زيـد بـن عامر بن ثعلبة بن حارث بن حرث، مذحجي مرادي سلماني كوفي است. وي محضر پيامبر (ص) را درك كرد و از صحابه ي آن حضرت بود». [38] همچنين مـامـقـانـي بـه نـقـل از سـيـره نـويـسـان نـوشـتـه كـه او از صـحـابـه ي رسـول خـدا (ص) بـوده اسـت. [39] ولي سـمـاوي در ايـن بـاره چيزي ننوشته، بـلكـه گـفـتـه اسـت: جـنـادة بـن حـرث از مـشـاهـيـر شـيـعـه و از اصـحاب اميرالمؤ منين (ع) بود... [40] .

7 ـ جـنـدب بـن حـجـيـر خولاني كوفي: زنجاني گويد: «ابن عساكر در تاريخش نوشته اسـت: او جـنـدب بـن حـجـيـر بـن جـندب بن زهير بن حارث بن كثير بن جشم بن حجير كندي خـولانـي كـوفـي اسـت. گـفـته مي شود كه با رسول خدا (ص) مصاحبتي داشته است. او اهل كوفه است و همراه علي بن ابي طالب (ع) در جنگ صفين شركت جست. او فرمانده كنده و اَزد بـود...» [41] . مـامـقـانـي هـم مـي نـويـسد: «سيره نويسان نوشته اند كه او مصاحبتي داشته است». [42] ولي سماوي درباره ي مصاحبت وي چيزي ننوشته و گـفـتـه اسـت: «جـنـدب از بـزرگـان شـيـعـه و از اصـحـاب امـيـرمـؤمـنـان (ع) بود.» [43] .



پاورقي

[1] رجـالي مـعـروف، مـرحـوم عـبـداللّه مـامـقـاني، پس از بحث و مناقشه درباره ي هفت ملاک صحابي بودن مي گويد: " از اين رو شماري از محققان از جمله شهيد ثاني در البـدايـه تـعـريـف زير را براي صحابي ارائه داده، گفته اند: او کسي است که پيامبر (ص) را مـؤمـنـانه ديدار کرده و با داشتن اسلام و ايمان در گذشته باشد؛ هر چند که در فـاصـله ي مـيـان ايـمـان آوردن و مـردن بـر اسـلام، مـرتد شده باشد. مقصود اينان از ديدار مجالست و همراه رفتن و رسيدن يکي به ديگري است؛ هرچند که با او صحبت نکرده و به چشم نديده باشد". وي درباره ي مفردات اين تعريف، توضيحات روشنگرانه اي دارد. شيخ محمدرضا مامقاني نيز در حاشيه ي اين تعريف توضيحات بسيار سودمندي دارد. (ر.ک: مقياس الهدايه في علم الدرايه، ج 3، ص 304 ـ 296).

[2] ر.ک: تـاريخ ابن عساکر، ترجمة الامام الحسين (ع)، تحقيق محمودي، ص 347، شماره 283.

[3] ر.ک: ابـصـار العـين، ص 158 ـ 157. جزري در اسد الغابه(ج 3، ص 307)، نام وي را درج کرده است.

[4] ر.ک: همان، ص 100. ابن الکلبي نام وي را در جمهرة النسب، ج 1، ص 241 آورده است.

[5] ر.ک: همان، ص 93. ابن حجر در الاصابه، ج 4، ص 59 نام وي را آورده اسـت. در آنـجـا عـبـداللّه بـن يـقـظـه آمـده که گويا در چاپ هاي جديد الاصابه تصحيف شده باشد.

[6] ر.ک: هـمـان، ص 108. ابـن اثير جـزري در اسـد الغـابـه، ج 4، ص 264، از او با نام مسلم بن ابو عوسجه ياد کرده است؛ و نيز ابن حجر در الاصابه، ج 6، ص 96، شماره 7978.

[7] ر.ک: وسيلة الدارين، ص 185 ـ 184، شماره ي 132؛ ابصار العين، ص 199.

[8] ابـن حـجـر در الاصـابـه، ج 3، ص 112، شماره 6463 مي گويد: " عمار بن ابـي سـلامـة بن عبداللّه بن عمران بن رأس بن دالان همداني دالاني ـ محضر پيامبر (ص) را درک کرد و در جنگهاي امام علي (ع) با وي شرکت جست؛ و همراه حسين بن علي (ع) در طف به شهادت رسيد." ابن کلبي از او ياد کرده است.

[9] ر.ک: تـنـقـيـح المقال، ج 1، ص 248؛ ابصار العين، ص 98؛ وسيلة الدارين، ص 117، شماره 27.

[10] ر.ک: ابصار العين، ص 134 ـ 135.

[11] ر.ک: وسيلة الدارين، ص 177، شماره 112.

[12] ر. ک: ابصار العين، ص 185.

[13] ر.ک: مستدرکات علم رجال الحديث، ج 7، ص 415، شماره 14919.

[14] ر.ک: وسيلة الدارين، ص 106 ـ 105، شماره 11.

[15] بحارالانوار، ج 45، ص 72.

[16] ر.ک: معجم رجال الحديث، ج 7، 214 شماره ي 4647؛ قاموس الرجال، ج 4، ص 403، شماره ي 2903.

[17] ابصار العين، ص 173.

[18] وسيلة الدارين، ص 137، شماره ي51.

[19] مستدرکات علم رجال الحديث، ج 3، ص 416، شماره ي 5699.

[20] ابصار العين، ص 173.

[21] ر.ک: معجم رجال الحديث، ص 213 و 214، شماره هاي 4645 و 4647.

[22] وسيلة الدارين، ص 138 ـ 137، شماره ي51.

[23] ر.ک: قاموس الرجال، ج 4، ص 403، شماره ي 2903.

[24] ابصار العين، ص 96.

[25] وسيلة الدارين، ص 148، شماره 59.

[26] مستدرکات علم رجال الحديث، ج 4، ص 27، شماره ي 6108.

[27] قاموس الرجال،ج 5، ص27 ـ 28، شماره ي 3146.

[28] ابصار العين، ص 153.

[29] تـنـقـيـح المـقـال، ج 3، ص 328؛ و ر. ک: مـسـتـدرکـات عـلم رجـال الحـديـث، ج 8، ص 263، شـماره 16387؛ و از وي بـه نـام يـزيـد بـن معقل ياد کرده است.

[30] وسيلة الدارين، ص 214، شماره 171.

[31] ر.ک: ابصار العين، ص 133.

[32] ر.ک: وسيلة الدارين، ص 155، شماره ي 75.

[33] همان.

[34] الاصابه، ج 2، ص 160، شماره ي3960.

[35] ر.ک: تنقيح المقال، ج 2، ص 81، ش 5285.

[36] ر.ک: مستدرکات علم رجال الحديث، ج 4، ص 199، شماره ي6812.

[37] قاموس الرجال، ج 5، ص 395، شماره 3527.

[38] وسيلة الدارين، ص 113، شماره ي21.

[39] تـنـقـيـح المـقـال، ج 1، ص 234، شـمـاره ي1957؛ و ر.ک: مـسـتـدرکـات عـلم رجال الحديث، ج 2، ص 239، شماره ي 2935.

[40] ابصار العين، ص 144.

[41] وسيلة الدارين، ص 114، شماره ي23.

[42] تنقيح المقال، ج 1، ص 236، شماره 1969؛ و ر.ک: مختصر تاريخ دمشق، ابن منظور، ج 6، ص 121.

[43] ابصار العين، ص 174.