بازگشت

اگر حادثه عاشورا در شب روي مي داد


در روايت طبري ديديم كه راوي در باره سبب مهلت خواستن امام حسين (ع) تا بامداد روز دهم گـفـت: مقصود حسين (ع) از اين كار آن بود كه آن شب آنان را باز دارد تا فرمانهاي لازم را صادر و به خانواده اش وصيت كند. [1] .


نـيـز ديـديـم كـه امـام حـسـيـن (ع) بـه بـرادرش عـبـاس فرمود: نزد آنان باز گرد، اگر تـوانـسـتي تا بامداد كار آنان را عقب بينداز و امشب را از ما بازشان بدار. شايد امشب را براي پروردگارمان نماز بگزاريم و به درگاهش دعا و استغفار كنيم. خدايم مي داند كه من نماز براي او و تلاوت كتابش و دعا و استغفار فراوان را دوست دارم.

ايـن پـنـدار را وي مـبـني بر اين كه امام (ع) از دشمن مهلت خواست تا به آن دسته اعضاي خـانـواده اش كـه زنده مي مانند فرامين و وصيت هاي لازم را صادر نمايد، با آنچه در حديث آمـده اسـت كه آن حضرت وصيت ها و امانت هايش را به ام سلمه [2] سپرد تا پس از بـازگـشـت امـام سـجاد(ع) به وي بدهد، منافاتي ندارد. همين طور با اين مطلب كه امام سـجاد(ع) و حضرت زينب (س) و ديگر اعضاي كاروان از مدينه تا كربلا با ايشان همراه بودند نيز در تعارض نيست. ولي اين تـنـهـا يـكي از عوامل مهلت خواستن امام تا بامداد بود و آن طور كه راوي تعبير كرده است، تنها عامل نبود. ايـن بـه طور كامل درست است كه امام حسين (ع) دوست مي داشت شب پاياني عمر شريف خود را به ويژه آنكه شب جمعه بود در نماز و دعا و استغفار فراوان و تلاوت قرآن بگذراند.

آري، اين نيز ـ با همِه ي اهميتش ـ يكي از عوامل بود؛ امـام حـسـيـن (ع) بـا هـمـه قـضـايـايـي كـه در مـسـيـر نـهـضـت مـقـدس ايـشـان پـيـش آمـد بـا كمال ژرف انديشي و با منطق شهيد پيروز برخورد مي كرد و اشخاص را با منطق شهادت مـورد خـطاب قرار مي داد كه خود عين پيروزي است؛ هر چند كه در همان هنگام با برخي از قـضـايـا بـر اسـاس ظـاهـر عـمل مي كردند؛ و ميان اين دو منطق هيچ منافاتي نيست بلكه در طول يكديگر قرار دارند...

از آنـجـا كـه امـام مـي دانـسـت چـنانچه بيعت نكند كشته مي شود كوشيد تا زمان و مكان و با كـيفيتي كه خود بر مي گزيند و طرحش ‍ را مي ريزد كشته شود. آن حضرت با منطق شهيد فـاتـح مـي كـوشـيـد تـا شـهـادتـش در سـرزمـيـنـي كـه خـود انـتـخـاب مـي كـنـد تـحـقـق يـابـد [3] تـا دشـمن نتواند قتلگاه ايشان را پنهان كند و در نتيجه اهداف مورد نـظـر و نـهـفـتـه در پـس ايـن قـتـل كـه جـان امت


را تكان مي دهد و در راستايي كه خود حسين خـواسته است به حركت در مي آورد، خفه شود. نيز آن حضرت كوشيد تا آن رويدادهاي فاجعه آمـيـز در روز روشن و نه در تاريكي شب جريان يابد تا گواهان بيش تري بر روند آن شاهد باشند و دشمن نتواند بر اين وقايع دردناك پرده بيندازد و سرپوش بنهد؛ و اين هـمـان هـدف نـهفته در پس اهداف تبليغاتي است كه امام (ع) عصر تاسوعا از دشمن خواست كه تا بامداد عاشورا به وي مهلت دهند. [4] .

آري ايـن عـامـل ـ هـر چـنـد كـه از جمله پيش بيني هاي نقشه جنگي به ويژه به نسبت نيروي مـحـاصـره شـده در مـنـطـقـه اي مـحـدود و تـنـگ بـود ـ امـا نـخـسـتـيـن و مـهـم تـريـن عـامـل نـقـشـه تـبـليـغـاتـي بود. به ويژه نسبت به امامي كه اطاعتش واجب است و اينك همراه گـروهـي از يـاران الهـي خـويش مظلوم واقع شده است. آن حضرت مي خواست كه براي امت اسـلامـي ـ و هـمه جهانيان ـ از حقانيت و شايستگي و مظلوميت خويش و نيز از وحشيگري و عدم مراعات و پايبندي دشمنش به موازين اخلاقي پرده بردارد.

بـنـابـرايـن ناگزير بايد وقوع اين حادثه بزرگ در روز مي بود كه مردم در نيمروز گـرد آيـنـد؛ [5] تا بر جزئيات اين جنايت گواه باشند و هـمـه پـيـامهـا فـريـادهـا و اسـتـدلال هـاي الهـي را از زبان امام (ع) و ياران بزرگوارش بـشـنـونـد؛ سـپـس ‍ بـنـگـرنـد كـه چـگـونـه فـريـادهـاي امـام به جايي نمي رسد و در روز روشـن ببينند كه چگونه چنگالهاي پستي و رذيلت بر پيكر پاك فضيلت فرو رفته است و چگونه گنجينه اسرار الهي در زير سم اسبان در هم مي شكند و چگونه جمعيت نيكان نابود مي گردد و سرها بريده مي شود و كودكان كشته مي شوند و چگونه تيرهاي كينه جوي گمراهي حتي بر گلوي كودك شيرخوار مي نشيند و چگونه چادرها آتش زده مي شود! و زنان غارت مي شوند و بار و بنه به تاراج مي رود... و نيز ديگر جزئيات جنايتكارانه و فـاجعه آميزي كه مردم در نيمروز ديدند و گواهان مشاهده كردند و در ميان مردم و تاريخ دهان به دهان گشت.


روز عـامـل بـسـيـار مـهـمـي بـود كـه تـوانست جزئيات فاجعه كربلا و حقيقت آن را به طور كامل حفظ كند. چنانچه اين واقعه در شب اتفاق مي افتاد جزئيات فاجعه آميز و قهرماني هاي خـيـره كننده اش در تاريكي پنهان مي ماند و جز شماري اندك شاهد وقايع بودند؛ و آنگاه به ما جز حكايتي مبهم و بي تأثير چيزي نمي رسيد.


پاورقي

[1] همچنين بلاذري در انساب الاشراف، ج 3، ص 392 مي گويد: او مي خواست که به خانواده اش وصيت کند و فرمان هاي لازم را صادر نمايد.

[2] ر. ک: کتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص 19، حديث 109، الصراط المستقيم، ص 161 (النقص علي زين العابدين (ع)).

[3] اين خود تفسير پافشاري امام (ع) بر رفتن به عراق است (سرزمين قتلگاه برگزيده).

[4] ر.ک: جلد اول: امام حسين (ع) در مدينه منوره.

[5] «و ان يـحـشـر النـاس ضـحـي» (سـوره طه (20)، آيه 59). آيه شريفه از زبان حضرت موسي در هنگامي است که با ساحران قرار گذاشت که روز رويارويي عيد باشد که همه مردم در نيمروز گرد آمده باشند. مقصود حضرت اين بود که همه مردم به روشني بـبـيـنـند که چگونه عصايش دروغ ساحران را مي بلعد؛ و آن گاه داستان شکست فرعون را براي هم بازگو کنند.