بازگشت

تكميل لشكر كوفه براي جنگ با امام در ششم محرم


در روايت سيد محمد بن ابي طالب آمده است: پيوسته [ابن زياد] سوي او [عمر بن سعد] لشكر مـي فـرسـتـاد تـا آنـكـه شـمـار نـيـروهـاي سـواره و پـيـاده اش بـه سـي هـزار تـن رسيد. [1] .

شـيـخ صـدوق بـه سـنـدي از مـفـضل بن عمر، از امام صادق، از پدرش، از جدش (ع) چنين نـقـل مـي كـند: روزي حسين بن علي بن ابي طالب (ع) بر امام حسن (ع) وارد شد. چون امام حسن (ع) بر او نگاه كرد گريست.

گفت: اي ابا عبداللّه چه چيز شما را مي گرياند؟ گفت: به خاطر آنچه بر سر تو مي آورند گريه مي كنم!

حـسـن (ع) گـفـت: آنـچـه بـر سـر من مي آيد اين است كه دسيسه مي كنند و مرا با زهر مي كشند، ولي اي ابا عـبـداللّه، هـيـچ روزي چـون روز تـو نـيـسـت. سـي هـزار نـفر كه مي پندارند از امت جد ما، مـحـمـد(ص) هـسـتـنـد و به اسلام گرويده اند، پيش مي آيند و بر كشتن و ريختن خون تو و شـكـسـتـن حـرمـت تـو و اسـيـر گـرفـتـن زن و فـرزنـد تـو و غـارت امـوال تـو هـمدست مي شوند. در آن هنگام، بني اميه مستحق لعنت مي شود و از آسمان خون و خـاكـسـتـر مـي بـارد، و هـمـه چـيـز حـتـي حـيـوانـات بـيـابـان و مـاهـيـان دريـا بـر تـو مي گريند! [2] .

هـمـچـنـيـن شـيـخ صـدوق بـه سـنـدي از ثـابـت بـن ابـي صـغـيـر نـقـل مـي كـنـد: امـام زين العابدين علي بن الحسين (ع)، به عبيداللّه بن عباس ‍ بن علي بن ابـي طـالب نـگـاه كـرد و گـريـسـت؛ و سـپـس فـرمـود: هـيـچ روز بـر رسول خدا (ص) سخت تر از جنگ احد نبود. در آن روز عمويش حمزة بن عبدالمطلب، شيرخدا و شـيـر رسـول او، كشته شد. پس از آن روز جنگ موته بود؛ كه در آن پسر عمويش ‍ جعفر بن ابي طالب كشته شد.


سـپس فرمود: هيچ روزي مانند روز حسين نبود. سي هزار نفر كه مدعي اند از اين امت هستند بر ضد او همدست شدند؛ و هر كدامشان با خون او به خداوند تقرب جست و او خداي را به يادشان مي آورد، ولي آنـهـا نـمـي پـذيـرفـتـنـد؛ تـا آنـكـه او را از روي سـتـم و بـيـداد و دشـمـنـي كشتند... [3] .

بـنـابـرايـن هـمان طور كه امام حسن مجتبي و امام سجاد تأييد كرده اند سپاه عمر سعد سي هزار تن بوده است. شايان توجه است كه اين دو بزرگوار كساني را كه در روز عاشورا بـراي جـنـگ با امام (ع) بسيج شدند، تعيين كرده اند؛ و مفهوم ضمني اين سخن اين است كه در سـپـاه عـمـرسـعـد كـساني بودند كه از جنگ كناره مي گرفتند؛ و به اين ترتيب شمار مـجـموع سپاه اموي كه در روز عاشورا رو در روي امام (ع) قرار گرفت، به بيش از سي هزار تن مي رسيد.

در روايـت ابـن اعـثم كوفي آمده است: سپس ابن زياد به عمر سعد نوشت: من آن قدر اسب و مـرد فـرسـتـاده ام كـه هيچ بهانه اي براي نجنگيدن با حسين باقي نگذاشته ام. پس هيچ كـاري را آغـاز مـكـن مـگـر آنـكه هر صبح و شب به وسيله ي هر كس كه مي آيد و مي رود با من مشورت كني ـ والسلام.

گويد: عبيداللّه پيوسته نزد عمر سعد پيك مي فرستاد و از او مي خواست كه در جنگ حسين شتاب كند.

گويد: لشكرها شش روز گذشته از محرم بر عمر سعد گرد آمدند. [4] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، ص 386.

[2] امالي، شيخ صدوق، ص 101، مجلس 24، ح 3.

[3] امالي شيخ صدوق، ص 373 ـ 374، مجلس هفتادم، شماره 10.

[4] الفتوح، ج 5، ص 159.