بازگشت

حائر و حير


ياقوت حموي گويد: حاير در اصل به معناي حوضي است كه سيلاب در آن مي ريزد، و از ايـن رو بدين نام خوانده شده كه آب درون آن، سرگردان است و بالا و پايين مـي رود... و بـيـش تر مردم حائر را حير گويند؛ و حائر، قبر حسين بن علي (ع) است... ابوالقاسم گويد: حائر جمع بسته نمي شود؛ زيرا نام محل دفن حسين بن علي (ع) است. اما حيران (جـمع حاير) به معناي تالاب است.البته اگر مراد كربلا باشد، حير گويند بي آن كه اين واژه را به چيزي اضافه كنند... [1] .


ابن منظور گويد... حائر به معناي سرگردان شدن و چرخيدن آب و نيز بر معناي جاي جمع شدن آب است... و حائر يعني كربلا به يكي از دو معناي ياد شده است.... [2] .

هنگامي كه ديزج در سال 236، به فرمان متوكل براي از ميان بردن نشانه ها و آثار قبر امام حسين (ع) آب را در آن جاري ساخت، آب در آن سرگردان بالا و پايين مي رفت. [3] .

دكـتـر مـصـطـفي جواد گويد: ياد آور شديم كه حائر نامي عربي است؛ و اعراب از دوران جـاهـليـت در اين سرزمين سكونت گزيده اند. بنابراين ناگزير بايد پيش از به شهادت رسـيـدن امـام حـسـيـن (ع) مشهور بوده باشد؛ زيرا اين نامگذاري و حير و حيره از يك ريشه اند. [4] .

ولي دكـتـر عـبـدالجـواد كـليـدار پنداشته است كه در تاريخ يا حديث، پيش يا در اثنا يا انـدكـي پـس از واقـعه ي طف، از كربلا به نام حائر يا حير ياد نشده است؛ زيرا رواياتي كه در آن رسول خدا (ص) از كشته شدن حسين (ع) در سرزمين كربلا خبر مي دهد، همه ي نام ها، جز حائر را در بر دارد. [5] .

ولي طبري در تاريخ خويش به نقل از قاسم بن يحيي مي نويسد: رشيد در پي ابن ابي داوود و خـدمـتكاران قبر حسين بن علي (ع) فرستاد. گويد: پس آنان را آوردند. آن گاه حسن بن راشد بن ابي داود نگريست و گفت: تو را چه شده است؟ گفت: اين مرد يعني رشيد در پـي من فرستاده و مرا احضار كرده است؛ و من از او بر جان خويش ايمن نيستم. گفت: چون بر او وارد شدي و از تو پرسيد، بگو كه حسن بن راشد مرا در آن جا گماشته است.

چـون بـر رشـيد وارد شد همين سخن را گفت: او گفت: گمان ندارم كه اين كار حسن باشد، حـاضـرش كنيد! چون حاضر شد، گفت: چرا اين مرد را در حَير گماشته اي!؟ گفت: خداي آن كـس كـه وي را در حـَيـر گـمـاشـت بـيـامرزد: ام موسي مرا فرمان داد كه او را بر آنجا بـگـمارم و ماهانه سي درهم بر او مقرر سازم. گفت: او را به حَير باز گردانيد و آنچه را ام مـوسـي بر


او مقرر كرده است، مقرر داريد؛ و ام موسي مادر مهدي است... [6] شـايـد نـخـسـتـيـن بـار در مـتـون ديـنـي، نـام «حـائر» در روايـت هاي مـنـقـول از امـام صادق آمده باشد كه حضرت در آنها برخي راه هاي زيارت سيدالشهدا را بـه اصـحـابـش تـعـليـم داد. مـانـنـد روايـتـي كـه يـوسـف بـن كناني از ابي عبداللّه (ع) نـقـل مـي كـنـد: فرمود: چون به قبر حسين (ع) رسيدي به فرات برو و در برابر قبرش غـسـل كن و به سمت او باش و بايد كه آرام و با وقار باشي تا آنگاه كه از سوي شرقي به حائر در آيي و هنگام ورود بگو...» [7]

نـيز در روايتي از حسن بن عطيه به نقل از ابي عبداللّه (ع) آمده است: «فرمود: چون به حـائر وارد شـدي بـگـو...» [8] ؛ و ديـگـر روايـت هـايـي كـه از امـام صـادق (ع) نقل شده است. [9] .

مقصود از حاير در آن دوران، محوطه ي واقع در درون ديوار بارگاه حسين بود. [10] ايـن اعـتـقـاد را هـم لغـت و هـم قراين و روايات تأييد مي كند، زيرا حائر در لغت به معناي فـضاي پيرامون خانه و يا چيزي كه از هر سوي بدان احاطه دارد مي باشد؛ چنان كه مي گويند: «اين خانه حائري وسيع دارد...» [11] .


پس از آن، كاربرد اين نام وسعت يافت تا آن كه تنها مقصود از آن، كربلا گرديد.

مـمـكـن اسـت گـفـتـه شـود كـه كـربـلا از روزگـار جـاهـليـت محل زندگي اعراب بوده و «حَير» بدون اضافه ناميده مي شده است - همان طور كه ياقوت نوشته است -؛ اما پس از غلبه ي نام «حائر» بر كربلا كاربرد آن اندك شد؛ به ويژه پس از آن كـه نـام حـائر از حـرمت و قداست نيز برخوردار گرديد؛ و در فقه و روايت براي آن اعمال و احكامي وضع گرديد. [12] . [13] .


پاورقي

[1] معجم البلدان، ج 2، ص 208.

[2] لسان العرب، ج 4، ص 223.

[3] ر.ک: تـاريـخ کـربـلاء، عـبـدالجـواد کـليـدار، ص 60 بـه نقل از تاريخ مرقد الحسين و العباس (ع)، ص 27.

[4] موسوعة العتبات المقدسه، ج 8، ص 23.

[5] تاريخ کربلاء، ص 65.

[6] تـاريـخ الطـبـري، ج 6، ص 536 ـ 537؛ «مـي بـيـنـم که رشيد هر چند از آنان درگذشت و در ظاهر آنچه را که مادر مهدي پيش تر مقرر کرده بود، مورد تأييد قرار داد؛ ولي در همان لحظه تصميم به کاري وحشتناک تر و بزرگ تر گرفت ـ چنان که حوادث آيـنـده آن را اثـبـات کرد ـ خشم شديد نسبت به خاندان پيامبر (ص) وي را بر آن داشت کـه کـربـلا را از بـنـيـاد ويـران سـازد. در نـتـيـجـه در هـمـان سـال (193) پـيـش از آخـريـن سال عمر خويش، با عزم جزم فرمان داد که حاير و گنبد و بـارگـاه و سـراهـاي مـجـاور را از پـايه ويران کنند و درخت سدره را از ريشه بر کنند و بـراي آن کـه هـمـه ي آثـار قـبـر شـريـف پـاک شـود زمين را شخم بزنند. اين مطلب را شمار بـسـيـاري از مـورخان نقل کرده اند. شيخ ابوجعفر محمد بن حسن طوسي در کتاب «امالي» بـه سندش از يحيي بن مغيره رازي نقل مي کند: نزد جرير بن عبدالمجيد بودم که مردي از عـراق سـررسـيد. جرير از اخبار مردم پرسيد و او گفت: رشيد را در حالي ترک گفتم که قـبر حسين را ويران کرده بود؛ و فرمان داد سدره را ببرند و چون بريده شد جرير دست بـلنـد کـرد و گـفـت: اللّه اکـبـر! در حـديثي از رسول خدا (ص) به ما رسيده که سه بار فرمود: «خـداوند لعنت کند قطع کننده سدره را،» و ما تا به امروز معنايش را نمي دانستيم؛ زيـرا مقصود از قطع سدره تغيير قتلگاه حسين است، به طوري که مردم جاي قبر وي را نشناسند» (ر.ک: تاريخ کربلاء، ص 34.).

[7] کامل الزيارات، ص 221، حديث شماره 3.

[8] همان، ص 213، باب 79، شماره 1.

[9] همان، ص 217، باب 79، شماره 2.

[10] ر.ک: مجمع البحرين، ج 5، ص 280.

[11] لسان العرب، ج 4، ص 223.

[12] براي آگاهي بيش تر ر.ک: تاريخ کربلاء، نوشته دکتر عبدالجواد کليدار.

[13] نويسنده ي محترم،‌موارد ديگري را نيز بعنوان نامهاي کربلا آورده است؛ که نيازي به ترجمه ي آن نبود.