بازگشت

نكته


چنانچه اين دو مرد مشرقي در عذري كه آوردند و يا در ادعاي پيوستن به امام (ع) صادق بودند، دست كم يكي از دو پسر عمو مي توانست به امام بپيوندد و ديگري بماند و امانت ها را به صاحبانشان برساند!

ولي سستي (دنيادوستي و ناخشنودي از مرگ) و ضعف ورحي كه اين امت بدان دچار گشته بودند وسايل و بهانه هاي بي حد و حسابي دارد!

پرسش آن دو از خضاب نشان نهايت كوتاهي همت آنها است. به جاي آن كه از نهضت و مسير و سرنوشت امام (ع) و مسايل مربوط به آن بپرسند، از خضاب پرسيدند.

در اينجا باز هم رحمت فراگير امام (ع) آنان را شامل مي شود و به آنان هشدار مي دهد كه از آنجا دور شوند تا مبادا از كساني باشند كه ندايش را بشنوند و اجابتش نكنند!

اي اباعبدالله چقدر تو بزرگ و مهرباني!