بازگشت

همگام با ابوهره ي ازدي


ابن اعثم كوفي گويد: «چون حسين شب را به صبح آورد، ناگهان مردي از كوفه ملقب به ابوهره ي أزدي آمد و سلام كرد و گفت: اي پسر دختر رسول خدا، چه چيز موجب شد كه از حرم خدا و حرم جدت، محمد (ص)، بيرون آمدي؟

حسين گفت: اي ابوهره بني اميه مالم را گرفتند و من صبر كردم، ناموسم را ناسزا گفتند: صبر كردم و چون قصد ريختن خونم را كردند، گريختم. اي ابوهره، به خدا سوگند


گروه سركش مرا خواهند كشت و خداوند همه ي آنان را خوار خواهد ساخت و شمشيري برنده را بر آنان مسلط مي كند. خداوند كسي را بر آنان چيره مي كند كه آنها را از قوم سبأ - كه زني به آنان سلطنت و بر مال و خونشان حكم مي راند - زبون تر سازد.» [1] .


پاورقي

[1] الفتوح، ج 5، ص 124-123؛ و به نقل از آن مقتل الحسين، خوارزمي، ج 1، ص 324؛ و ر. ک: مثير الاحزان، ص 46.