بازگشت

بصرياني كه در مكه به امام پيوستند


از بـصـريـان يك گروه هفت نفره از نيكان اين امت، در مكه مكرمه به امام حسين عليه السلام پيوستند؛ كه اينان بودند:

حجاج بن بدر تميمي سعدي: وي اهل بصره و از بني سعيد بن تيم اسـت؛ و جـوابيه يزيد بن مسعود نهشلي [1] را در مكه بـراي امـام حـسـيـن عليه السلام بـرد. چـون بـه خـدمت حضرت رسيد، با وي بـاقـي مـانـد تـا آنـكـه در كـربلا در ركاب آن حضرت به شهادت رسيد. [2] .

صاحب حدائق مي نويسد: [3] وي در بعدازظهر عاشورا جـنـگـيـد و كشته شد. ديگران گفته اند كه او پيش از ظهر و در حمله نخست كشته شد. [4] .

قعنب بن عمر نمري: وي از شيعيان بصره بود كه همراه حجاج سعدي، نزد حسين عليه السلام


آمد و به آن حضرت پيوست؛ و در كربلا در حضور آن حـضـرت جـنـگـيـد تـا كـشـتـه شـد. [5] او در القـائمـيـات [6] نـام و سـلامـي دارد [7] [8] .

يـزيـد بـن ثـبـيط عبدي و دو پسرش، عبدالله و عبيدالله رضي الله عنه: يزيد از شيعيان و از ياران ابي الاسود دؤلي بود. او از بزرگان قـبـيـله خـويـش و از كـسـاني بود كه در اجتماع سرّي شيعه در خانه مـاريـه دخـتـر مـنـقـذ عـبـدي ـ كـه خـانـه اش محفل انس و محل اجتماع شيعيان بصره بود و در آنجا اخبار رويدادهاي آن روزگـار را بـه گـفـت و گـو مـي گـذاشتند ـ حضور يافت. ابن زيـاد از عـزم امام حسين عليه السلام براي رفتن به عراق و مكاتبه كوفيان بـا آن حـضـرت بـاخـبـر شـده بـود. از ايـن رو دسـتـور داد كـه كارگزارانش مراقب بگمارند و راه ها را ببندند.

يـزيـد بـن ثـبـيـط تصميم گرفت كه نزد امام عليه السلام برود. او كه ده پسر داشت از آنها خواست كه وي را همراهي كنند؛ و گفت: كدام يك از شـمـا مـرا هـمـراهـي مـي كـنـد؟ دو تـن از پـسـرانش به نام عبدالله وعبيدالله اعلام آمادگي كردند.

آنـگـاه رو بـه يـاران خـود در خانه ماريه كرد و گفت: من آهنگ رفتن دارم و مـي روم، چـه كـسي با من بيرون مي رود؟ گفتند: ما از ياران ابن زياد مي ترسيم!

گـفـت: من پا به ركاب كنم از تعقيب هيچ تعقيب كننده اي باك ندارم.

آنـگـاه او و دو پـسـرش به همراه عامر و غلامش، سيف بن مالك و ادهم بـن امـيـه بيرون آمدند. در راه نيز نيرويشان بيشتر شد تا آنكه در ابطح مكه به حسين عليه السلام رسيد. پس از مدتي استراحت در منزلگاهش، به منزلگاه امام حسين عليه السلام رفت.

امـام عليه السلام پـس از شـنيدن خبر آمدنش به جست وجوي او برآمد تا آنكه بـه مـنزلگاهش رسيد. به حضرت گفتند: به منزلگاه شما رفته است. امام عليه السلام همانجا نشست و در انتظار ماند.


يزيد كه امام حسين عليه السلام را در منزلش نديد و شنيد كه به منزلگاه او رفته است بازگشت. با ديدن امام حسين عليه السلام در منزلگاهش گفت:«قـل بـفـضـل الله و بـرحـمته فبذلك فليفرحوا»، درود بر تو اي پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله.

پـس از سـلام بـر امام عليه السلام، در حضور حضرت نشست و سبب آمدنش را بـازگـفـت. امـام حـسـيـن عليه السلام در حـق او دعـاي خـيـر كـرد. سـپس يزيد مـنـزلگـاهـش را بـه كـنـار امـام حـسـيـن عليه السلام انتقال داد و با آن حضرت بود تا آنكه در كربلا جنگيد و كشته شد. پسرانش نيز در حمله نخست كشته شدند.

پسرش، عامر بن يزيد، در رثاي او و دو فرزندانش چنين مي گويد:



يا فرْوَ قومي فاندبي

خيرالبرية في القبور



و ابكي الشهيد بعبرة

من فيض دمع ذي درور



وارثِ الحسين مع التفجع والتأوه و الزفير

قتلوا الحرام من الائمة في الحرام من الشهور



و ابكي يزيد مجدلا

و ابنيه في حر الهجير



متزملين، دماؤهم

تجري علي لبب النحور



يا لهف نفسي لم تفز

معهم بجنات و حورِ [9] .



اي «فرو» برخيز و بر بهترين شخص مدفون گريه و زاري كن.

بر شهيدان پياپي اشك بريزيد.

با ناله و آه و زاري بر حسين نوحه سرايي كنيد.

در ماه محرم امام با حرمت را كشتند.

نـيـز بـر يـزيد و دو فرزند بر زمين افتاده اش در گرماي نيمروز بگرييد.

آنان آرميده اند و خون از گلويشان جاري است.

واي بر من كه در بهشت و نزد حورالعين به ايشان ملحق نشوم.

ادهـم بـن امـيـه ي عبدي: ادهم از شيعيان بصره و از كساني بود كه در خـانـه مـاريـه دخـتـر مـنـقذ عبدي اجتماع مي كردند. او همراه يزيد بن ثـبـيـط آهـنـگ رفـتـن نزد حسين در مكه كرد؛ و در آن شهر به كاروان حـسـيني پيوست. سرانجام در روز عاشورا در ركاب آن حضرت به شـهـادت رسيد. گويند: وي همراه ديگر ياران حسين عليه السلام كه در حمله نخست كشته شدند، به شهادت رسيد. [10] .

به اعتقاد نمازي ادهم بن اميه صحابي بوده است. [11] .

سـيف بن مالك عبدي: سيف از شيعيان بصره و از كساني بود كه در خـانـه مـاريـه دخـتـر مـنـقذ عبدي اجتماع مي كردند. او همراه يزيد بن ثـبـيط در مكه به حضور امام حسين عليه السلام رسيد و با آن حضرت بود، تـا آنـكـه سرانجام در كربلا، پس از نماز ظهر در حين مبارزه كشته شد. [12] .

عـامـر بـن مـسـلم عـبـدي و غـلامـش سـالم: عامر از شيعيان بصره و از كـسـانـي بـود كـه بـا غـلامش سالم همراه يزيد بن ثبيط و ديگران آمـدنـد و در مـكـه بـه كـاروان حسيني پيوستند. آن دو از امام عليه السلام جدا نـشـدند تا آنكه در روز عاشورا در كربلا در ركاب آن حضرت به شـهـادت رسـيـدنـد. گـفـتـه انـد: آن دو در حـمـله نـخـسـت كـشـتـه شدند. [13] .

خـداي را سـپاسگزارم كه مرا توفيق عنايت فرمود تا كتاب «دوران مكي قيام حسيني» را به پايان برسانم.


پاورقي

[1] هـمان طوري که سماوي در آغاز زندگينامه حجاج نوشته است(ابـصـار العـين، ص 212)، وي نامه مسعود بن عمر را نزد امام عليه السلام نبرده است. براي آگاهي بيشتر ر.ک. بخش هاي پيشين همين کتاب.

[2] ر.ک. ابصار العين، ص 213ـ214.

[3] الحدائق الورديه، ص 122.

[4] ابصار العين، ص 214.

[5] الحدائق الورديه، ص 122.

[6] به دو زيارتنامه ي رجبيه و ناحيه ي مقدسه، القائميات گفته مي شود.

[7] در زيارت ناحيه مقدسه سلام بر وي چنين آمده است: «السلام علي قعنب بن عمر التمري» (الاقبال، ج 3، ص 78).

[8] ابصار العين، ص 215ـ216.

[9] ر.ک. ابصار العين، ص 189ـ190.

[10] ر.ک. ابصار العين، ص 192.

[11] ر.ک. مستدرکات علم الرجال، ج 1، ص 533.

[12] ر.ک. ابصار العين، ص 192.

[13] همان، ص 191.