بازگشت

اشاره


عـمـره دخـتـر عـبـدالرحـمـن بـن سـعـد انـصـاري مـدنـي در كـتـاب هاي رجـال و زنـدگـيـنـامـه هـاي شـيـعـي نـام و نـشـانـي نـدارد. ولي اهـل سـنـت، زندگي نامه مفصل و سراسر تمجيد و ستايش ‍ براي او نـوشـته اند، ذهبي درباره وي مي نويسد: «فقيهه، دست پرورده و شـاگـرد عـايشه،... وي عالمه و فقيهه و حجت بود و دانش فراوان داشـت. در ديـوان هـاي اسـلامـي از او سـخـن فـراوان اسـت. وي بـه سال 89 درگذشت.» [1] .

هـمـيـن جـمـله كـه ذهـبـي دربـاره اش مـي گـويـد: «او دسـت پرورده و شاگرد عايشه است.»، ما را از هر شرح و توضيحي بي نياز مي سازد!

چـرا كـه نـارضـايـتـي و كـيـنـه ي عـايـشـه نـسـبـت بـه اهل بيت، از خورشيد در وسط آسمان روشن تر است. از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده است: «اما فلانة، انديشه ي زنانه او را فراگرفته و كينه، همانند ديگ آهنگران در دلش مي جوشد!» عايشه اين ناخشنودي را در جـاهـاي گـوناگون ابراز داشته است. آيا فراموش كرده ايم كه هنگام جلوگيري از دفن امام حسن عليه السلام در كنار جدش صلي الله عليه و آله، گفت:«آيا مي خواهيد كسي را وارد خانه ام كنيد كه نه رغبتي به او دارم و نـه دوسـتـش مـي دارم!». [2] و گفت: «پسرتان را از خانه ام دور كنيد!». [3] .

وقتي كه حال استاد چنين باشد، حال مريد و تربيت يافته اش معلوم است! آيا از او توقعي جز اين مي رود كه امام را به اطاعت از يزيد و عـدم تـفـرقـه در ميان امت و خودداري از هرگونه قيامي در برابر طاغوت فرمان دهد؟!



پاورقي

[1] نـهـج البـلاغه، ص 218، خطبه 158، ابن ابي الحديد مي نـويـسـد: «... سـپـس فـاطـمـه از دنـيـا رفـت و هـمـه زنـان رسـول خـدا صلي الله عليه و آله، بـراي تـسليت نزد بني هاشم آمدند، مگر عايشه کـه نـيـامـد و خود را بيمار وانمود کرد! و نزد علي عليه السلام از او سخني نـقـل شد که دال بر شادماني بود!». (ر. ک. شرح نهج البلاغه،ابن ابي الحديد، ج 9، ص 198).

[2] امـالي طوسي، ص 161، مجلس 6، حديث شماره 19 /267؛ و به نقل از آن بحار، ج 44، ص 153.

[3] کـافـي، ج 1، ص 302 و بـه نقل از آن، بحار، ج 44، ص 143.