بازگشت

نامه عمره، دختر عبدالرحمن


هـمـچـنـيـن ابـن عـسـاكـر نقل مي كند: عمره دختر عبدالرحمن به او نامه نـوشـت و كـاري كـه قـصـد انـجـامـش را دارد [پـذيـرش تـقـاضـاي اهـل كـوفـه] بـزرگ شـِمـُرد و بـه او فرمان داد كه فرمان ببرد و هـمـراه جـماعت باشد؛ و به او خبر داد كه با پاي خود به قتلگاهش مـي رود؛ او گـفـت: گـواهـي مـي دهـم كـه عـايـشـه از رسـول خـدا صلي الله عليه و آله بـرايـم نـقـل كـرد كـه فـرمـود: حـسـيـن در زمـيـن بابل كشته مي شود. حسين عليه السلام پس از خواندن نامه او گفت: بنابرايـن نـاگـزيـر بـايـد بـه قـتـلگـاه خـويـش بـروم! و رفـت. [1] .



پاورقي

[1] تـاريخ ابن عساکر (ترجمة الامام الحسين عليه السلام، تحقيق محمودي)، ص 202، شـمـاره 255 و نـيـز ر. ک. تـهـذيـب الکـمـال، ج 4، ص 49؛ تـاريـخ الاسـلام (حـوادث سال 60) ص 9؛ تهذيب تاريخ دمشق، ابن منظور، ج 7، ص 140.