بازگشت

يك نكته


در ايـن جـا يـك نـكـتـه لازم را بـايـد يـادآور شـد و آن ايـن اسـت كـه خـطـاب هـاي اهـل بـيـت بـا ديـگـران بـا تـوجـّه به ميزان درك و فهمشان از سخنان آن بزرگواران تأثيري مـتـفـاوت دارد؛ و با توجّه به ميزان عقل، ايمان و يقين به آنان و تسليم بودن در برابرشان، بيان صراحت موضوع و جان حقيقت از سوي آنان براي مخاطبان تفاوت مي كند.


در ايـن روايـت مـي بـيـنـيـم كـه مـخـاطـب امـام، فـرشـتـگـان و مـؤمـنـان جـن، از شـيـعـيـان اهل بيت هستند كه از سر راستي و اخلاص آماده ياري اند و ميزان معرفتشان نسبت به منزلت امام و يـقـيـن و تـسـليـم بـودن در بـرابر فرمان هايشان ـ همان طور كه در متن گفت و گوي اين روايت روشن است ـ بسيار بالا است.

از ايـن رو مـي بـيـنـيـم كـه امـام عليه السلام در پـاسـخـشـان مـوضـوع را بـه روشـنـي و صـراحـت كـامـل بـيـان مـي دارند. آن حضرت در اين گفت و گو ـ با منطق ژرف نگري و منطق شهيد پيروز ـ تأكـيـد مـي كـنـد كـه سوي قتلگاه برگزيده خويش مي رود، «وعده گاه قتلگاه من است»، در سرزمين برگزيده، «جايگاهم كه در آن جا شهيد مي شوم و آن كربلاست»؛ و تأكيد مي ورزد كـه در راسـتاي تحقق بخشيدن اراده خداوندي مبني بر آزمايش «اين خلق تيره روز» گريزي از رفـتـن نـيـسـت، تـا آن كـه راه سـعـادت از وادي هـاي بـدبـخـتـي و تـيـره روزي بـه طـور كـامـل بـراي مـردم بـاز شـنـاسـانـده شـود؛ و حـق بـدون شـائبـه اي از آمـيـخـتـگـي و شـبـهـه از بـاطـل جـدا گـردد. بـا اين شهادت و در اين مكان جدايي اسلام ناب محمدي از امويتِ پنهان شده در زيـر نقاب اسلام، تحقق يافت؛ و اين يكي از مهم ترين ابعاد پيروزي آشكار حسيني، استمرار يـافـتـه در طـول زمـان، و يكي از بركت هاي شهادت، «ذبح بزرگ»، و يكي از فيض هاي آن قـتـلگـاه مـقـدسـي اسـت كـه امـام بـراي پـرتوافشاني اين پيروزي در روز گسترش زمين آن را بـرگزيد؛ و اين بارگاه مقدس در گذر روزگار پناهگاه شيعيان حسيني و در دنيا و آخرت موجب امان آن هاست.

هـمـچـنـيـن آن حـضـرت تـأكيد مي ورزند كه ناگزير روند اين رويداد بايد در چارچوب جريان طبيعي و دور از اسباب و وسايل خارق العاده و نامعمول باشد. چرا كه اگر هدف پيروزي ظاهري و فوري بود و راهي جز اسباب خارق العاده نداشت، امام عليه السلام با برخورداري از ولايت تكويني عـمـومـي شـان بـه اذن خـداونـد ـ تـبـارك و تـعـالي ـ بـراي تـحقق اين امر از فرشتگان و جنيان تـوانـاتـر بود؛ به خدا سوگند ما از شما بر آنان تواناتريم، ولي «كسي كه [بايد] هلاك شـود بـا دليـلي روشـن هـلاك گـردد و كـسـي كـه [بـايـد] زنـده بـماند، با دليلي روشن زنده بماند.». [1] .



پاورقي

[1] انفال(8)، آيه 42.