بازگشت

بستن آب بر روي پسر پيامبر و...


در آن شرايط دشوار بود كه نامه اي از سوي عبيد به فرمانده سپاه اموي رسيد كه اين گونه بود:

اما بعد: با دريافت نامه ام بي درنگ ميان حسين و يارانش با آب گوارا، جدايي افكن، و همانگونه كه با اميرمؤمنان، «عثمان»، آن بنده پرواپيشه و پاكيزه كردار خود چنين شد، تو نيز اجازه و امكان آن را مده كه حسين و همراهانش قطره اي از آب گوارا بنوشند و بچشند.

«عمرسعد» پس از دريافت نامه، «عمرو بن حجاج زبيدي» را به سركردگي 500 سوار براي انجام اين دستور ضد بشري گسيل داشت و آنان در كنار شريعه فرود آمدند و ميان اردوگاه نور و آب استقرار يافتند تا مباد حسين عليه السلام و يارانش قطره اي از آن آب گوارا بنوشند. و اين رويداد سه روز پيش از شهادت حسين عليه السلام روي داد.

هنگامي كه بر اثر بستن آب بر روي «حسين» و يارانش تشنگي به آنان فشار آورد آن حضرت، برادر قهرمانش «عباس» را، فراخواند و او را به همراه سي سوار و بيست نفر از پياده نظام بسوي شريعه ي آب فرستاد و بيست مشك آب نيز به آنان داد تا به اردوگاه نور آب بياورند.


آنان شبانه آمدند تا به آب نزديك شدند، «نافع بن هلال» با پرچمي پيشاپيش آنان بود كه «عمرو بن حجاج زبيدي» با ديدن او، پرسيد: اين مرد كيست؟ پاسخ داد: من هستم، نافع بن هلال جملي! گفت: براي چه آمده اي؟ پاسخ داد: آمده ايم از اين آب گوارا كه آن را از ما دريغ داشته و بر روي ما بسته ايد، بنوشم. گفت: بنوش كه گوارايت باد.

هلال گفت: لا و الله لا اشرب منه قطرة و حسين عطشان و من تري من اصحابه.

گفت: نه، به خداي سوگند! در حالي كه حسين عليه السلام و ياران آن حضرت كه در برابر تو هستند و مي نگري تشنه اند، من قطره اي از آن نخواهم نوشيد. و در همين حال يارانش سر رسيدند و در برابر «عمرو بن حجاج» پديدار شدند. و او با ديدن آنان گفت: راهي براي سيراب ساختن آنان نيست، ما را در اينجا گماشته اند كه شما را از نزديك شدن به آب بازداريم.

هنگامي كه همراهان پياده ي «نافع» به او نزديك شدند به آنان گفت: زودتر مشكهاي خويش را از آب آكنده سازيد! و آنان گام به پيش نهادند و ظرفهاي آب را پر كردند. اما «عمرو بن حجاج» و سپاه زير فرمانش، بر آنان هجوم بردند و از دگر سو «عباس» و «نافع بن هلال» بر سپاه دشمن تاخته، و روياروي آنان قرار گرفتند تا پيادگاني كه آب برداشته بودند، از تيررس دشمن دور شدند. آنگاه سواران باز آمدند اما پيادگان به آنان گفتند: شما همچنان راه را بر سپاه دشمن ببنديد تا ما آب را به اردوگاه برسانيم.

بهر حال دشمن به آنان هجوم آورد و آنان نيز دليرانه در برابر آنها به دفاع برخاستند تا گروه پيادگان آب را به منزلگاه رساندند و در آن برخورد «نافع» بر يكي از ياران «عمرو بن حجاج» نيزه اي زد كه بر اثر آن از پا درآمد و اين نخستين كشته از دشمن تجاوزكار بود. [1] .



پاورقي

[1] اين گزارش را ابومخنف از «سليمان بن ابي‏راشد» و او از «حميد بن مسلم» آورده است. تاريخ طبري، ج 5، ص 412؛ ارشاد، ص 228.