بازگشت

ليست 3


اين گروه كساني هستند كه دست اندركار رويدادها بوده و خود آنها را به ابومخنف روايت كرده اند.

اينان چهار تن مي باشند كه عبارتند از:

1- ابوجناب...

«يحيي بن ابي حيه وداعي كلبي» نخستين فرد اين گروه است.

او رويارويي ياران «مسلم» با ابن زياد، را گزارش كرده [1] ، گسيل سر مقدس «مسلم» و «هاني» به بارگاه بيداد ديكتاتور خودكامه اموي «يزيد»، از سوي «عبدالله»، و نامه شوم وي را به خليفه اش [2] روايت مي كند. و چنين به نظر مي رسد كه او اين اخبار را از برادر خويش «هاني» گزارش مي كند. چرا كه همين برادر او بود كه «ابن زياد» وي را براي بردن نامه به سوي «يزيد» گسيل داشت.

«طبري» در كتاب خويش از او، 23 خبر آورده است كه 9 خبر مربوط به جنگ جمل و صفين و نهروان است و آنها را با واسطه روايت مي كند و 9 خبر ديگرش درباره كربلا مي باشد كه پنج روايت او با واسطه و سه خبر ديگرش به صورت مرسل روايت شده است.

آخرين روايت او كه اينك ما به خاطر داريم داستان نامه «مصعب بن زبير» به «ابراهيم» فرزند «اشتر» است كه پس از «مختار» در سال 67 ه.ق مردم را به فرمانبرداري از


خويش فرامي خواند [3] و بيوگرافي او در «تهذيب التهذيب» موجود است [4] و در مورد او آمده است كه:

او از كوفه و فردي راستگو بود كه در سال 147 ه.ق از دنيا رفت. خود دست اندركار رويدادها نبود بلكه آنها را از ديگران روايت كرده است.

2- جعفر بن حذيفه طايي

او گزارش نامه ي سفير شجاع و انديشمند حضرت حسين، «مسلم» را به سوي پيشواي خويش پيش از شهادتش در مورد بيعت مردم كوفه، و نيز نامه «محمد بن اشعث» و «أياس طايي» به امام حسين عليه السلام را كه بيانگر اسارت «مسلم» و شهادت او بود گزارش مي كند. [5] .

«ذهبي» در «ميزان الاعتدال» نام او را آورده و مي گويد:

او از اميرمؤمنان عليه السلام روايت مي كردو «ابومخنف» از او. و در صفين به همراه اميرمؤمنان بود. و «ابن حبان» او را در ميان روايت كنندگان قابل اعتماد شمرده است، و آنگاه در مورد او مي گويد: او را به خوبي نمي شناسد.

در تاريخ طبري پنج روايت از او آمده است: دو گزارش از صفين، دو خبر در مورد گروه خوارج و ديگر همين روايتي كه آمد.

3- بانو دلهم

اين بانوي آگاه و با ايمان دختر «عمرو» و همسر «زهير»، آن شهيد بلند آوازه عاشورا است. و اوست كه داستان پيوستن مرد قهرمانش به پيشواي شهيدان را روايت مي كند و


روايت رسيده اينگونه است كه ابومخنف مي گويد: بانو «دلهم» به من اينگونه روايت كرد. [6] .

4- عقبة بن ابي العيزار

او، دو سخنراني پرشور و پر محتوا از پيشواي شهيدان روايت مي كند، كه يكي را در نقطه اي بنام «بيضه» ايراد فرمود، و ديگري را در «ذي حسم».

و نيز سخنان «زهير بن قين» در پاسخ حسين عليه السلام و اشعار آن حضرت و اشعار «طرماح بن عدي» [7] را؛ گويي نامبرده از ياران «حر» بود و نجات يافت و در كتابهاي رجالي ما ياد و نامي از او نيست.

در «لسان الميزان» [8] از او ياد شده و آمده است كه روايت او معتبر است و يادآوري شده كه «ابن حبان» نيز او را در شمار راويان و گزارشگران قابل اعتماد آورده است.

و اينان نيز چهار تن از كساني هستند كه با رويدادها نزديك و به نوعي دست اندركار بودند و به گونه اي كه به نظر مي رسد«ابومخنف» اخباراين چهار تن را به طور مستقيم و بدون واسطه دريافت داشته است.


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 5، ص 369.

[2] تاريخ طبري، ج 5، ص 380.

[3] تاريخ طبري، ج 6، ص 111.

[4] تهذيب التهذيب، ج 11، ص 201.

[5] تاريخ طبري، ج 5، ص 375.

[6] تاريخ طبري، ج 5، ص 392.

[7] تاريخ طبري، ج 5، ص 403.

[8] لسان الميزان ج 4، ص 179 و ج 3، ص 88 و ج 2، ص 433.