بازگشت

دو نكته در مورد نخستين تاريخ نگار شيعه


با نگرش به ليست كتابهاي او، دو نكته ي جالب دريافت مي گردد:

1- نخست اينكه؛ «ابومخنف» تمامي همت و تلاش خويش را در اين راه به كار مي برد كه اخبار و روايات شيعه را به قلم آورده، آنها را حفظ كند و در اين مرود به ويژه به كوفه اهميت مي داد و در ليست كتابهاي او نه از اخبار مروانيان و امويان چندان اثري موجود است و نه از قيام ابومسلم خراساني و دولت عباسي، با اينكه نامبرده 25 سال پس از اين رويداد به سال 158 ه.ق جهان را بدرود گفت. تنها چيزي كه در ليست كتابهاي او در اين مورد مي نگريم، كتاب «اخبار الحجاج» است. البته طبري در تاريخ خويش اخباري كه مربوط به سالهاي آخر رژيم سياهكار اموي در سال 132 ه.ق است نيز از او آورده است. [1] .

2- نكته ي ديگر اين است كه از انبوه اخبار پراكنده اي كه در كتابهاي گوناگون بويژه «تاريخ طبري» از او روايت مي شود، اين واقعيت دريافت مي گردد كه «ابومخنف» اين اخبار را از پدر يا عمو يا يكي از عموزادگان يا بزرگان قبيله ي «ازد» در كوفه كه خود از آنهاست روايت مي كند و اين نشانگر اين است كه قبيله و عشيره ي او از منابع مهم اخبار در روزگار خويش بودند و همين عامل او را برانگيخته است كه براي گردآوري آن اخبار همت گمارد و دست به نگارش كتاب زند، به همين دليل هم مي بينيم كه در اخبار خويش به كوفه و مردم آن بسنده مي كند و تا آنجايي در اين زمينه مهارت و آگاهي گسترده دارد كه او را آگاه از همگان در اين مورد بشمار آورده اند.


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 7، ص 417.